۱۳۸۸/۰۶/۰۹
دانلود فیلم پاپیتال با لینک مستقیم
۱۳۸۸/۰۶/۰۷
"به هدف شلیک کن" به نسخه 35 تبدیل میشود
فیلم "به هدف شلیک کن" ساخته محمد کتیرایی برای اکران عمومی به نسخه 35 تبدیل میشود.
به گزارش خبرنگار مهر، این فیلم با دوربین red فیلمبرداری شده و باید برای اکران عمومی به نسخه 35 تبدیل شود. "به هدف شلیک کن" هم اکنون در آخرین مراحل فنی است و به زودی تبدیل میشود. عوامل این فیلم قصد دارند آن را امسال اکران عمومی کنند.
مجید بلون فیلمنامه اولیه این فیلم را نوشته و سامان سالور نویسنده نسخه نهایی آن بوده است. پژمان بازغی، پولاد کیمیایی، روناک یونسی، کامران تفتی، اردلان شجاعکاوه و اشکان خطیبی بازیگران این فیلم هستند که نخستین تجربه جهانگیز کوثری در سینمای پلیسی حادثهای با همکاری ناجی هنر است.
عوامل تولید عبارتند از فیلمبردار: هومن بهمنش، صدابردار: کریم کاشانی، طراح گریم: مهرداد میرکیانی، طراح صحنه: سعید آهنگرانی، طراح لباس: مرجان گلزار، عکاس: ساتیار امامی، مدیر تولید: نوا روحانی، سرمایهگذار: مهرپویا فاریابیان. محصول سازمان سینمایی 79.
۱۳۸۸/۰۶/۰۴
مصاحبه 11
مي گويم مردم شما را بيشتر با نقشهاي جدي و يا منفي مي شناسند اما چطور شد در طنز چارخونه ظاهر شديد؟
مي گويد: «چارخونه اولين كار طنز من به شكل روتين بود كه پيش از اين هم در برخي كارهاي تئاتر اين فضا را تجربه كرده بودم، ولي «چارخونه» بسيار متفاوت بود. خود من هم فضاي طنز را دوست دارم و به همين دليل نقش داماد خانواده را قبول كردم.
اما اين روزها اردلان شجاع كاوه را با نقشي بسيار متفاوت در سريال «يوسف پيامبر» مي بينيم. از او در مورد حضورش در اين سريال و ايفاي نقش «فرشته وحي» مي پرسم كه مي گويد: «من علاقه زيادي به كتابهاي تاريخي دارم و همين علاقه باعث گرايش من به كارهاي تاريخي شده است. سالها پيش در سريال «مردان آنجلس» در يك نقش تاريخي ظاهر شدم كه همين تجربه و كار كردن در گروه آقاي سلحشور باعث شد در سريال يوسف پيامبر(ع) هم نقشي متفاوت داشته باشم
مي پرسم حالا چرا نقش فرشته وحي؟ !شجاع كاوه با مكثي كوتاه مي گويد: «مگر چه اشكالي دارد نقش منفي ها هم يك روز متحول شوند و با يك نقش مثبت كه چه عرض كنم، با نقش فوق مثبت در قاب تصوير جاي بگيرند؟ !مگر نقش منفي ها دل ندارند؟!..
شجاع كاوه دوباره مكثي مي كند و در ادامه مي گويد: «البته از شوخي كه بگذريم، زماني كه اين نقش به من پيشنهاد شد، كمي در پذيرش آن دچار ترديد شدم، اما پس از مدتي فكر كردن در مورد اين نقش، سرانجام قبول كردم، چون برايم يك تجربه تازه بود. گذشته از همه اين مسائل بازيگر بايد خودش را با نقشهاي متفاوت محك بزند. اين روزها هراز گاهي كه با مردم برخورد مي كنم، به من مي گويند، اصلاً اين نقش به تو نمي آيد؛ من به اين نظريات اهميت مي دهم، زيرا نظر بيننده برايم بسيار محترم است. اما قبول كنيد كه بازيگر بايد تجربه هاي تازه اي داشته باشد تا در يك نقش راكد نماند. هر چند من در عرصه كسب تجربه هنوز در ابتداي راهم.
وي در ادامه مي افزايد: «ظاهر شدن در نقشهاي خاص تاريخي بسيار دشوار است، چون هيچ كس ما به ازاي انساني يا وجودي اين شخصيت ها را نديده است. درست مثل «فرشته وحي» كه تصويري در كتابهاي تاريخي و ديني از آن نداريم و اين نگاه و خلاقيت كارگردان است كه به اين شخصيت تصوير مي دهد. در هر صورت آثاري مثل سريال «يوسف (ع) گذشته از افت و خيزهايش بيشتر براي ارايه اطلاعات تاريخي به مردم است و تغيير دادن نگاه و ذائقه مخاطبي كه با آثار سينمايي رنگارنگي در روزگار حاضر، رو به روست.به نظر من هر سريال يا اثر سينمايي بدون ترديد كاستي هايي دارد، اما جسارت پرداختن به آثار سخت، علاقه و توجه ويژه مي خواهد.
مصاحبه 10
ميگويد اردلانم، شجاع مثل كاوه، بچه مازندران، شهر بابلسر، گرچه در بيرجند به دنيا آمدهام، اما اصليت پدر و مادرم بابلي است. وي در تيرماه سال 1341 به دنيا آمده است، اما بزنيم به تخته، شاداب است و سرزنده، به قول او: «وقتي كه زيباييهاي زندگي را درك كني و از لحظه لحظه آن لذت ببري، آنگاه روي خوش زندگي را خواهي ديد، من هميشه سعي كردم كه براي سلامت خود و خانوادهام ارزش قايل شوم و پيگير آن باشم.» اين شبها كه او را در نقش فرزاد مجموعه چارخونه ميبينيم، شايد باورتان اين باشد كه بازي او در نقشهاي طنز خلاصه ميشود اما او علم زيادي در رابطه با هنر دارد، استاد دانشگاه است و سواد بالايي نسبت به بازيگري دارد، چنان كامل و جامع صحبت ميكند كه شما را به تعجب واميدارد ، با فرزاد مجموعه چارخونه به گفتگو نشستيم، بخوانيد...
شجاعكاوه: من فرزند آخر خانواده شجاعكاوه هستم. دو برادر و دو خواهر بزرگتر از خودم دارم، از آنجا كه پدرم در اداره پست، تلگراف و تلفن آن زمان كار ميكرد، با انتقالي او ما هم مجبور بوديم، هر چند سال يكبار زندگي در شهرهاي مختلف را تجربه كنيم. پس از اينكه پدرم از مازندران به بيرجند منتقل شد و رياست اداره پست، تلگراف و تلفن را بر عهده گرفت، من در آنجا به دنيا آمدم. پدرم به شهرهاي زيادي به عنوان مامور منتقل ميشد و ما هم ناچار او را همراهي ميكرديم. به همينخاطر زندگي در شهرهاي زيادي چون تويسركان، ملاير، تنكابن، گرگان، بابلسر و بندر انزلي را تجربه كردهايم.تا يادم نرفته بگويم كه برادر ارشدمان سالهاست در ايتاليا زندگي ميكند، نزديك به چهل سال...
از تحصيلاتتان چيزي برايمان نگفتيد.
شجاعكاوه: ديپلم اقتصاد، ليسانس بازيگري از دانشگاه تهران و فوق ليسانس بازيگري و كارگرداني از دانشگاه تربيت مدرس را دارم. در زمان تحصيل بچه زرنگي بودم و هيچگاه هم تجديد نميشدم. در دانشگاه سوره تدريس ميكردم و حال به مدت يك سال و نيم است كه در دانشگاه آزاد هنر فعاليت ميكنم.
شجاعكاوه: به شكل حرفهاي كه نه، اما سنتور مينواختم. گرچه نتوانستم ادامه دهم، شايد همين مسئله باعث شد تا مشوق دخترم در فراگيري سختترين آلت موسيقي يعني ويولن شدم. وقتي دخترم شش سال بيشتر نداشت، ديپلم «ارف» گرفت، يعني هنوز سواد خواندن و نوشتن نداشت، اما به راحتي «نت خواني» ميكرد. دخترم در حال حاضر 12 ساله است و از زندگيام هم راضي هستم.
شجاعكاوه: اشخاصي كه چنين حرفي ميزنند اطلاعات زيادي ندارند، من از شش سالگي روي صحنه تئاتر بودم و چهل سال است كه بازيگرم. طي اين سالها هم مشغول تحصيل و كار بودم، 22 سالم بود كه در بايكوت مخملباف بازي كردم. من در بيش از 56 اثر تصويري بازي كردم... هفت سال اول، كارم را در سينما متمركز كرده و پس از آن به تلويزيون آمدم، گرچه در در دوران كودكي سابقه بازي در تئاتر هم داشتم.
شجاعكاوه: هر سه را دوست دارم اما اگر بخواهم از تفاوتهاي آن بگويم، بايد اشاره داشته باشم كه كار در تئاتر به تعمق و حوصله در اجرا نياز دارد... شما در تئاتر ميتوانيد هر شب، يك روايت را اجرا كنيد، اما در آن دو، وضع اينگونه نيست، سرعت را بايد مدنظر داشته باشيد، در تئاتر بازيگر هر لحظه ميتواند فكر كند، تعمق كند، ميتواند از لحظهها لذت ببرد، اما در سينما و تلويزيون، شما بايد از بين چند اجرا، يكي را انتخاب كنيد، ضمن اينكه بايد بگويم، تلويزيون پر از مخاطب، انديشه و نظر است، اگر ميبينيد مدتي است در تلويزيون حضور دارم، به اين خاطر بوده كه اين خواسته من به مرور زمان شكل گرفته است. البته هستند عدهاي كه ميگويند زمانيكه در نقشهاي جدي ظاهر ميشدم موفقتر بودم در پاسخ بايد بگويم مجموعههاي طنز ويژگيهاي خاص خود را به همراه دارد، از آنجا كه مخاطبان اينگونه مجموعهها، زياد است توليد اين نوع برنامهها تاثيرگذار است. همچنين بينندگان برنامههاي طنز هم راحتتر با چنين مجموعههايي ارتباط برقرار ميكنند، گرچه من در اين مجموعه كار خاصي انجام نميدهم و سنگيني كار بر عهده دوستان است كه سابقه كار طنزشان از من بيشتر است، من تنها سعي ميكنم آنها را همراهي كنم و خودم را به فضاي طنز، بيشتر نزديك كنم. ضمن اينكه بايد بگويم كار در مجموعههاي نود قسمتي را دوست دارم. هر چند حضور در اين كارها سخت است، كاري طاقتفرسا كه شما بايد مدام تمرين كنيد و لحظاتي بعد هم مقابل دوربين برويد، اما بازي يا تمام اين تفاسير شيرين است.
شجاعكاوه: اين حرف را نگوييد، به نظر من صد در صد تفاوت داشت،اين كاراكترها به خاطر علاقه مردم است كه شايد به روز مرگي تبديل شود .ضمن اينكه رويدادها هم كم تغيير مي كند و به اين خاطر بيننده فكر مي كند كه دو رويداد شبيه هم هستند
بعضيها ميگويند كه در بعضي از قسمتهاي چارخونه فيلمنامه ضعيف است و در بعضي قسمتها بسيار قوي كه بيننده را پاي تلويزيون ميخكوب ميكند، چرا؟
شجاعكاوه: بهطور كلي در يك كار گروهي و البته نود قسمتي تمامي اعضا نقش دارند، نبايد گفت چون مثلا فيلمنامه آن شب خوب نبود، كار ديدني نيست يا نگرفته، و البته اين بعضيها، نظر و سليقه خود را گفتند، شايد عدهاي از همان قسمت خوششان بيايد... اما بايد اشاره داشت در هر شرايطي نظر بيننده محترم است.
شجاعكاوه: زماني بود كه 16 ساعت درهفته در دانشگاه سوره تدريس ميكردم، بعد هم خسته شدم.معلمي كار سختي است... از آنجا كه من عاشق تدريس بودم، دوباره تدريس را آغاز كردم و اينبار در دانشگاه آزاد هنر...
شنيديم اهل ورزش هم بوديد.
شجاعكاوه: بازيهاي جامجهاني 74 فوتبال را به خوبي به ياد دارم... آن زمان 12 سالم بود، عاشق بازيهاي گردمولر آلماني و يوهان كرايف هلندي بودم. البته بعدها به فوتبال انگليس و ايتاليا علاقهمند شدم. از ديدن بازي پائولو مالديني لذت ميبردم، او فوتباليست بزرگ جهان بود. همچنان هر دوره بازيهاي جامجهاني را ميبينم، جامجهاني، هويت فوتبال جهان است. كرهجنوبي را ببينيد، سالهاست كه قهرمان جام ملتهاي آسيا نشده، اما از جامجهاني 1986، هفت دوره پياپي در جامهاي جهاني شركت كرده و به همين خاطر است كه فوتبال اين كشور در عرصه جهاني وجهه خوبي دارد.
شجاعكاوه: برد و باخت جزيي از فوتبال است، اما ميتوانستيم بهتر باشيم كه اين فرصت را از دست داديم.
راستي لوكيشن تصويربرداري چارخونه كجاست؟
شجاعكاوه: در خانهاي بزرگ در يكي از كوچه پس كوچههاي خيابان آفريقا... گروه از صبح آنجا جمع ميشوند، البته بازيگراني كه آن روز در آنجا بازي دارند، سپس متنها را ميخوانيم، سروش صحت هم نكات را يادآور ميشود. دقايقي تمرين ميكنيم و سپس مقابل دوربين ميرويم. بعضي از سكانسها، تا ساعاتي از شب ادامه خواهد داشت، البته بازيگراني كه بازي ندارند، در لوكيشن نميمانند، اما گروه كارگرداني، در تمام دقايق بايد بماند، به همينخاطر ميگويم كه كارهاي نود قسمتي سخت است، چرا كه شما بايد زمان و همچنين سرعت در كار را مدنظر قرار دهيد. از اينرو پيش ميآيد كه در كارهاي نود قسمتي، شايد قسمتي به دل بيننده ننشيند...
چه تجاربي را طي اين سالها كسب كرديد؟
شجاعكاوه: به هر حال مردم با اين نوع بازيگران كه براي خود درزمينه طنز وزنهاي هستند، خاطرات خوبي دارند و همين امر باعث ميشود تا ارتباط بهتري با يك مجموعه برقرار كنند.
شجاعكاوه: تنها كه ميشوم با بهترين دوستانم خلوت ميكنم! كتابهايم. من عاشق مطالعه هستم، كتابهاي تاريخي زيادي دارم كه به تمام آنها وابستهام... اما فكر هم ميكنم، به خاطرات خوش دوران كودكي، دوچرخهسواري در بلوار بندر انزلي، زماني كه پدرم آنجا مامور بود، به رفتن در مرداب انزلي... روزها بسيار زود ميگذرد با چشم بر هم زدني عمر ميگذرد.
شجاعكاوه: حرص مال و منال دنيا را نخوردم، سعي كردم هميشه فردي با طراوت باشم و شادابي را به خانوادهام انتقال بدهم. كم غذا ميخورم و البته بايد بگويم، سعي ميكنم از غذاهاي سالم و طبيعي تغذيه كنم... ضمن اينكه به خودم عادت دادم از فشارهاي عصبي فاصله بگيرم و از همه مهمتر، هميشه به خداوند توكل كردم. البته فكر كنم، همسرم از اين پرسش شما، خوشحال شود، چشمتان كه شور نيست.
شجاعكاوه: آدمي كه سعي ميكند درست زندگي كند .
مصاحبه 9
من از قديم با طنز آداپته بودم
صداي گرم و اطلاعات فراوان او در زمينه بازي باعث ميشود كه تو دوست داشته باشي مدت زيادي به گفتوگويت ادامه بدهي. خود او هم دوست دارد روزي درباره مشكلات بازيگري در ايران حرف بزند و از خيلي مشكلات پرده بردارد!
چطور شد كه قبول كرديد يك نقش طنز را بازي كنيد؟
- چرا ميگوييد چطور؟ فكر ميكنيد كارهاي قبلي من خيلي جدي بوده (ميخندد).
به هر حال اين اولين تجربه شما در زمينه طنز تلويزيوني يا نود شبي است. اين نقش چه جذابيتي براي شما داشت كه انتخابش كرديد؟
- اين نوع كارها اصولاً جذابيت دارد، چون بداههپردازي است. بداههپردازي عملي است كه بدون فكر قبلي با انگيزش آني براي چگونگي انجام رويداد در لحظه انتخاب ميشود. اين تعريف علمي قضيه است. در واقع شما بدون فكر قبلي بايد وارد يك جريان نمايشي بشويد و از تلاشتان استفاده كنيد. اينجا اكثراً به دليل كمبود وقت متن همزمان نوشته و به ما داده ميشود. در واقع چيزي شبيه تئاتر. در تئاتر ما فقط ضبط تصويري نداريم و اجراي زنده است با تمريني از قبل. اينجا اجراي بازي شبيه تئاتر است، چون زنده اجرا ميشود و كار شما در آن لحظه ثبت ميشود.
فرزاد يك جورهايي دون ژوان كار است. اينطور نيست؟
- نه خير. يك جوان خوشمشرب ايراني است كه دنبال كار ميگردد كه از طريق اقوامش موقعيتهاي اداري برايش پيش ميآيد. خوشبرخورد است و مهربان و به همين دليل موقعيت اجتماعي به دست ميآورد. بداخلاق نيست. خدا نكند دون ژوان باشد. شخصيت نمايشي دارد و در محيط اجتماعي از چهاردهمين گونه شخصيتياش يعني بعد نمايشي بيشتر از بقيه استفاده ميكند. براي همين هم ميگويند همسران افرادي كه شخصيت نمايشي دارند نبايد به آنها حسادت كنند، چون در جمع هميشه مكالمه ميكنند و صميمي ميشوند.
فرزاد چقدر شبيه خود شماست؟
- به هر حال شما وقتي از حافظه بازيتان كمك ميگيريد، رفتار شخصيتان را وارد بازي خودتان ميكنيد. اين اتفاقات در واقع طبيعي است كه شما در رفتار روزمره هم از فيزيك خودتان كمك ميگيريد. ما اصولاً براي بازي يك نقش اول از همه به سراغ خودمان ميرويم. همه ما 14گونه شخصيتي داريم و نميشود گفت من فقط شخصيت نمايشي دارم. فرزاد شخصيت مراقب هم دارد. اينها روي دياگرام شخصيتي يك فرد تعريف ميشود. من قبل از شروع كار براي خودم دياگرام اين نقش را كشيده و به كاراكترم رسيده بودم. اين شخصيتها در وجود همه ما هستند، شما شخصيت فارغالبال داري، من هم دارم و يا شخصيت وظيفهشناس. بله فرزاد وقتي در اداره است، وظيفهشناس است، اما وقتي با نامزدش ميخواهد حرف بزند، بسيار مراقب ميشود. اين شخصيت وقتي روزنامه ميخواند، دوست دارد صفحه حوادث را اول بخواند و به سراغ صفحه اقتصادي نميرود، با اينكه رئيس يك اداره تجاري است. او در حقيقت يك شخصيت هيجاني است. در مورد اينكه چقدر شبيه من است، باز تأكيد ميكنم وقتي من براي نمايش يك رويداد انتخاب ميشوم، از مهارتهاي شخصي خودم استفاده ميكنم، هرچند اين رويداد يك رويداد فرضي و در يك محيط فرضي است. حالا اين نيست كه حتماً ما يك تجربه نزديك به آن داشته باشيم، ولي به هر حال از تجربياتمان براي خوب درآوردن نقش استفاده ميكنيم. من اين مثال را هميشه در كلاسهاي درسم هم ميزنم. اينكه شما با اسلحه از پشت سر تهديد بشويد، با سر رفتن شير روي گاز آشپزخانه يكي است. وقتي برميگرديد به سمت اينكه گاز را ببينيد كه شير كف نكند و گاز خاموش نشود، همان برگشت شما، آن ايست روزمرهتان است و آن دلهره شما از كف كردن شير معادل است با همان اسلحهاي كه پشت سرتان است. ممكن است در زندگي شخصي اسلحهاي شما را تهديد نكند، اما متد اين را ميگويد.
پس اينطوري نقشها نبايد فرق زيادي براي شما داشته باشند؟ اينكه مثلاً من فلان نقش را بيشتر از آن يكي دوست دارم و ...
- نه، نه اصلاً. من دارم با اين حرفه زندگي ميكنم، از كودكي هم كارم را شروع كردهام. من از سال 47 روي صحنه تئاتر عكس دارم. ميشود 39 سال. تمام نوجواني من با بازي گذشت. در «روح مهربان» آقاي قويدل رِنگي را كه روي سيني چاي ميگيرم، مال تئاتري بود كه سال 54 با تنبك اجرا كرده بودم. در حقيقت ما در كانون پرورش فكري با طنز آداپته بوديم، فقط مهلت اين نبود كه وارد فضاي طنز بشويم كه حالا پيش آمده. در نهايت منظورم اين است كه بايد كار كرد و هيچ مرزي بين كارها وجود ندارد. بايد آگاهي و شناخت از مهارتهاي فيزيكي و انديشهاي به كمك درام بيايد. كمدي خوب است، به خاطر اينكه شما فشارهاي شخصيتي را دور ميكنيد و آن بخش مهار شده وجودي شخص با ديدن اتفاقات بيرون از خودش دچار غم تراژيك نميشود و با لبخند و خنده غم را از خودش دور ميكند.
۱۳۸۸/۰۶/۰۳
مصاحبه 8
مشغول چه کارهايي هستي؟
به بازي در سريال نود شبي "چهارخونه "مشغولم .
چند کار آماده پخش داريد؟
به خاطر تعهدي که به اين سريال داشتم ازسال گذشته در هيچ کاري ظاهر نشدم.
از ويژگي هاي اين سريال بگوييد؟
بحث يک اتفاق جديد در نوع کار کمدي مدنظرم بود و حضور عزيزان باسابقه در کار کمدي آمادگي قبلي را در ذهن مخاطب ايجاد مي کرد. با خوب ديدن و شنيدن در کنار افراد با تجربه اين کار سعي داشتيم که در انتهاي هر قسمت رويدادها بخشي از ماجراهاي جامعه ما باشد.
از بازي در اين سريال چه احساسي داريد؟
احساسي که هميشه داشته ام، احساسي که نشات گرفته از ارتباط مردم با آن کار است، هيچ کاري يک طرفه نمي تواند باشد، بازتاب ارتباط مردم و نظرات و اسنتباطشان برايم مهم است.
به نظر شما بازيگري يک مقوله حسي است يا تکنيکي ؟
بخش عمده کار فطري است ، به مرور وارد به کارگيري ابزاري مي شويم و يا صحبت از تکنيک مي شود اين روش به کارگيري تا حدودي بايد از آمار علمي برخوردار باشد; هنرگرچه غريزي است اما عقيده ام اين است که به دليل زمان مند بودنش با رياضيات همخواني دارد; سينما و تئاتر هم زمان مند و هم مکان مندند و لازمه هردو نزديک شدن به آن فضاي رياضيات است که فرمولش مشخص است، هرچه قدر از علوم ديگر براي هنر به اين رياضيات نزديک شويم و استفاده کنيم با بازدهي بالاتر و به روزتر مي توان عمل کرد. مهارت فيزيکي در آحاد بشر است و همه مي توانند بازي کنند البته علوم مي تواند به کمک انسان بيايد. همچنين بخش عمده اي از بازيگري به رياضت کشيدن مربوط مي شود. اما درکنار رياضت بازيگري بايد رياضيات بازيگري را هم آموزش ديده باشد.
چهارخونه اولين کار طنزتان است؟
بله! دررسانه تلويزيوني اولين کار طنزم محسوب مي شود.
تعريف تان از طنز چيست ؟
اگر طنز به درام نزديک باشد آن را کمدي مي دانيم و با نگاه روانشناسي به کمدي مي توان به آزادسازي يک سري احساسات و عواطفي که در ضماير انسان پنهان است اشاره کرد و اين ضمير پنهاني با خنده آزاد و بشر راحت مي شود. هميشه اين گونه است که ما با ديدن صحنه احساس آرامشي مي کنيم که اين براساس علم است و بي دليل هنر به کمک بشر نيامده است.
به نظر شما طنز نود شبي چه مشکلاتي دارد؟
مشکلات بسيار است بايد وارد کار شد تا از نزديک ديد، اما همه عوامل دست به دست هم مي دهند تابا سعي و تلاش و بدورازخطا، کاري را تهيه کنند، ما دوران آزمون و خطا را مي گذرانيم اين روش يک روش تجربي و در شيوه پردازي هاي مختلف بازتاب خود را دارد که البته اين مسئله تکيه برمتن دارد، يک بخشي مهارت بازيگر به کمک مي آيد، هرچقدر مهارت بالا باشد خطا کمتر است و آرامش مخاطب هم تضمين مي شود به اين خاطر سرعت و زمان در ارائه کار تاثير دارد. اعتقادم بر متن خوب است که مي توان برآن تکيه کرد. در کارهايي که به سرعت پخش مي شود خطا هست اما مهارت هنرمندان اين حرفه تا حدودي جبران مي کند.
به نظرتان نقشي که ايفا مي کنيد تيپ است يا شخصيت؟
اين موضوع به متن بستگي دارد و زواياي شخصيت با تکيه بر افشاي شخصيت از طريق گفتار شخص است. اين ارائه لحظه، دربعضي موارد به بداهه گويي تعبير مي شود و اگر آن بداهه برداشته شود مشخص نمي شود که بازيگر تيپ يا شخصيت را بازي مي کند.
به نظر شما اين چند قسمتي که از اين مجموعه پخش شده توانسته مخاطبين خود را جذب کند؟
خدارا شاکرم! من دراين دو ماه شايد سه بار توانستم براي کارهاي اداري به بيرون بروم که خوشبختانه برخورد خوب مردم را ديدم.شايد علت آن برخوردها به خاطر تيپ و شخصيتي است که در سريال ايفا مي کنيد اما آمار چيز ديگري نشان مي دهد.
فکر مي کنيد اين ضعف از چه چيزي نشات گرفته است؟
به علت ساعت پخش آن است. کدهاي شناسه قبلي بي تاثير نيست، البته انتظاري که از کمدينها است توقع تماشاگر را بالا برده است.
شما در سريال "کلانتر" حضور موفقي داشتيد. به نظر شما يک فيلم يا سريال پليسي ايراني بايد چه ويژگي هايي داشته باشد؟
ما در فيلم هاي پليسي مان، بايد "کارآگاه خصوصي" را به مردم بشناسانيم. هنوز براي مردم ما جا نيفتاده است که از کارآگاه خصوصي، همانند يک وکيل استفاده کنند. ما مي توانيم در فيلم هاي پليسي مان شخصيت هايي مثل "شرلوک هولمز" و "هرکول پوآرو" -البته از نوع ايراني اش- را معرفي کنيم. بايد به مردم يادآوري کرد که پليس ها، پدران و پسرعموهاي ما هستند، تا وجهه مردمي آنها تقويت شود.اين اطلاع رساني توسط فيلم هاي پليسي مي تواند مثمرثمر باشد. يعني پيش از اين که باندهاي مافيايي را معرفي کنيم، از عملکرد مثبت "پليس" بگوييم. دوست را بهتر معرفي کنيم، بهتر از اين است که دشمن را بد معرفي نماييم.
شما هم در عرصه بازيگري سينما و هم در تلويزيون حضور پررنگي داشته ايد. بين اين دو رسانه کدام را بيشتر ترجيح مي دهيد؟
من جزو بازيگراني هستم که کارم را از تئاتر آغاز کردم، ولي تلويزيون هم به دليل گستره مخاطبانش، برايم بسيار محترم است. از اوايل سال 70 به طور جدي در تلويزيون کار کردم. چون امنيت شغلي اش بهتر و مهم تر بود. تلويزيون به عنوان يک رسانه ملي، هميشه براي سينما يک رقيب بوده است.
آخرين کار سينمايي تان چه بود؟
سالهاست که در سينما کار نمي کنم از سال 70 به بعد در تلويزيون کار کردم.
علت آن چه بود ؟
محيط سينما دردهه 70 با قواعد جديد چهره هايي را جذب کرد که ناآشنابود اين فاصله نسل درحقيقت مارا از سينما دور کرد.
چند کار آماده پخش داريد؟
پاپيتال (اردشير شليله) و حضرت يوسف(ع) که يک کار تاريخي است.
مصاحبه 7
جام جم:اهالي تئاتر با او بيشتر از مخاطبان تلويزيون و سينما آشنايي دارند ، چرا که از 6 سالگي روي صحنه تئاتر بازي مي کند. اردلان شجاع کاوه آدم عجيبي است. نوع نگاهش به زندگي مثل بقيه نيست. مي گويد اول راه هستم و هنوز پس از 23 سال حضور در اين عرصه مي ترسم که مقابل دوربين بروم. حالا ديگر او را با نقش فرزاد چارخونه مي شناسيد ، همان داماد سرخانه اي که تکليفش را نه با خود و نه با اعضاي چارخونه مي داند. اولين بار است که در کار 90 شبي بازي مي کند اما اين طرح را قبول کرده تنها به اين دليل که اثر تازه اي خلق کند، البته او شبيه فرزاد هم هست.لحنش آرام است ؛ حرکاتش با طمانينه است و شبيه آدمهايي است که از فرداي خودشان خبر دارند.
چرا بيشتر بازي مي کنيد ، در حالي که کارگرداني خوانديد؟
اگر بخواهم کارگرداني کنم احتمالا از 50سالگي به بعد اين کار را مي کنم. کارگرداني تجربه زيادي مي خواهد. من هنوز بايد خيلي چيزها بياموزم تا پخته تر شوم ، چرا که معتقدم يک کار خوب بهتر از چند کار ناموفق است. من هنوز راه زيادي براي رسيدن به کارگرداني دارم.
بازيگري براي شما از صحنه هاي تئاتر بندرانزلي شروع شده است. از تجربه هايتان بگوييد.
گذشته و تجربه هاي آن موجب مي شود آمادگي هاي بهتري را براي آينده کسب کنيم. در واقع اين آمادگي ها، يک نوع پختگي را هم به همراه دارد. از کودکي با تشويق پدر و مادرم و حضور برادرم در عرصه موسيقي وارد فعاليت هنري و از جمله تئاتر شدم حتي يادم هست که در 10سالگي ، نقش بچه ها را در تئاتر بزرگسالان بازي مي کردم ، مثل تئاتر کوروش شاه که نقش کودکي شاه را ايفا کردم ، تا اين که بعدها عضو گروه تئاتري شدم که زير نظر کانون پرورش فکري کودکان و نوجوانان کار مي کرد. آن زمان کارهاي زيادي روي صحنه برديم و بيشتر از نمايشنامه هاي اسماعيل خلج و مکي استفاده مي کرديم که البته کارهاي خاصي هم بودند.
از چه زماني بازيگري برايتان حرفه شد و ديگر جنبه سرگرمي نداشت؟
وقتي وارد عرصه بزرگتري مانند سينما شدم. لازم است بگويم وقتي مقابل دوربين سينما قرار گرفتم ، 15سال تجربه بازي در تئاتر داشتم.
جايي گفته ايد که عجيب ترين اتفاق زندگي تان آشنايي با محسن مخملباف بوده است.
بله. من سالها در شهرستان کار تئاتر مي کردم. يک روز متوجه شدم دارند براي فيلم بايکوت تست مي گيرند بنابراين خودم را براي تست رساندم. فکر مي کنم سال 62 يا 63بود. به هر حال تست دادم و با کمال تعجب قبول شدم و بعد مقابل دوربين مخملباف ظاهر شدم.
اين مساله چقدر خوب يا سخت بود؟
خيلي شروع خوب و شيريني بود اما همه چيز يکدفعه عوض شد. يکدفعه بزرگ شديم و به سينما رفتيم. اين مساله هنوز هم برايم جاي تعجب دارد.
پيش از اين که مقابل دوربين سينما قرار بگيريد ، چقدر وسوسه تجربه تصويري در شما وجود داشت؟
خيلي به اين مساله فکر نمي کردم ، چون به اندازه کافي تئاتر حس هنري ام را ارضا مي کرد اما سينما مسائل تازه تري را به من آموخت. فهميدم با يک صنعت مواجه هستم صنعتي که آميخته با تکنيک بود. ضمن اين که با ورود به عرصه سينما، متوجه خلق اثر و ماندگاري هنر شدم و بهتر از همه اين که آموختم بايد منظم تر، حساب شده تر و اصولي تر کار کنم چون مورد قضاوت قرار خواهم گرفت.
يعني مي خواهيد بگوييد اين قضاوت ها در تئاتر وجود نداشت؟
چرا وجود داشت ، اما ماندگاري و اثرگذاري سينما را نداشت وگرنه در تئاتر هم مورد قضاوت هستي. فقط جنس و نوع قضاوت ها با يکديگر متفاوت است.
شما هنوز هم در صحنه تئاتر حضور داريد. در واقع يک ژانر بخصوصي را هنوز براي خودتان انتخاب نکرده ايد نه بازيگر تلويزيون هستيد، نه سينما و نه تئاتر. در اين مورد توضيح دهيد.
نيستم چون هنوز نياز به آموختن دارم. مي خواهم بگويم من پاره چوبي در تئاتر پيدا کردم و با آن در اين رودخانه شناور هستم. نمايش را دوست دارم چون تعريفي از فلسفه هستي است. تلويزيون را دوست دارم چون مخاطبم را دوست دارم. در سينما بازي مي کنم ، چرا که مي خواهم با تکنيک هاي روز بازيگري آشنا شوم.
اساسا زندگي واقعي ما چقدر شبيه صحنه تئاتر است؟
شايد يکي از وجوه تشابه اين باشد که همه ما در طول زندگي سعي مي کنيم رفتارمان را جوري تنظيم کنيم تا بتوانيم در اجتماع زندگي کنيم اما به نظر من زندگي کردن مهم نيست ، مهم اين است که تو انسان خوبي باشي و نقش الهي اي را که به تو واگذار شده درست بازي کني.
مهمترين دغدغه ذهني شما که هنوز جوابي برايش پيدا نکرده ايد؟
وقتي در بايکوت آسيب جسماني ديدم ، با خود فکر کردم که اين چه حرفه اي است که من واردش شدم ، خطر بالايي را مي طلبد. الان پس از 23 سال فعاليت در اين عرصه نمي خواهم بگويم پشيمان هستم ، بلکه مي خواهم بگويم به شخصه هنوز نتوانسته ام حرفه اي را به معناي واقعي شما درک کنم. گستردگي هنر فراتر از آن چيزي است که ما امروز با آن روبه رو هستيم ، وگرنه اتفاقات شايسته اي براي من در اين زمينه افتاده است ، مثل حضورم در فيلمهايي که خيلي مورد توجه بودند البته در زمان خودشان مثل هراس و گذرگاه.
اتفاق شايسته يعني چه؟
يعني اين که من به خاطر استقبال بي حد مردم از فيلم گذرگاه مجبور شدم از محيط شهري دور شوم و به زيرزمين خانه پدري ام پناه ببرم البته اين دوري موجب شد پس از 7سال وارد دانشگاه شوم.
در واقع فرار از شهرت باعث رفتن دوباره شما به دانشگاه شد؟
خير. بهتر است بگويم خلوت نشيني. من از اين استقبال ترسيده بودم. در آن زمان و با توجه به شرايط جامعه (دوران دفاع مقدس) مردم با ديدن اين نوع فيلمها شهيدان شان را در اين فيلمها مي ديدند و به همين دليل آن همذات پنداري بيش از حد به وجود مي آمد.
اصلا شما آمده بوديد تا به عنوان بازيگر چه چيزهايي را تجربه و ثابت کنيد ؛ کسب شهرت يا امتحان توانايي هايتان؟
قرار نبود من تصميم گيرنده باشم ، چرا که تحت تاثير شرايط بودم. شرايط بود که به من اجازه حرکت يا حتي ايستادن مي داد.
من مي خواستم به پرسشهاي ذهني ام پاسخ بدهم ، پاسخهايي که من را به اهدافم نزديک تر مي کرد. شايد اگر بگويم مي خواستم خود را محک بزنم درست تر باشد، چون هنوز هم معتقدم در حال آموزش و کسب تجربه هستم.
شما در زمينه هاي مختلفي هم کار کرده ايد؛ از ژانر کودک گرفته تا ژانر طنز. به کدام ژانر تعلق خاطر بيشتري داريد؟
به يقين مي توانم بگويم طنز.
اگر اين طور است ، پس چرا در اين زمينه کمتر کار کرديد و دير اين تجربه را به دست آورديد؟
شايد چون نمي خواستم به اسم طنز، مخاطبم را گول بزنم و فهم او را ناديده بگيرم. ضمن اين که طنز، سخت تر از هر ژانر ديگري است ، چون تو در طنز نقد مي کني و به اصطلاح با پنبه سر مي بري.به وسيله طنز مي شود انرژي مثبت را به جامعه تزريق کرد. با آثار طنز مي شود شرايط را براي مخاطب عوض کرد.
در اينجا 2 مساله به وجود مي آيد. اول علاقه شما به ژانر طنز و بعد نياز مخاطب به اين نوع آثار. اين علاقه مندي براساس وظيفه است يا دين به مخاطب؟
به نظر من براي مردم فهيم بايد طنز فهيم ساخت و براي رسيدن به اين طنز بايد يک هدفمندي و علاقه در ابتدا وجود داشته باشد. پس من بايد به کاري که مي کنم علاقه و ايمان داشته باشم تا حاصلش چيزي شود که مخاطبم راضي باشد بنابراين علاقه و احساس دين به مخاطب به نوعي مکمل يکديگر هستند. در حال حاضر مي توان با ارائه کارهاي طنز روان شناسي شخصيت هاي مختلف را نقد کرد، چراکه در اين نوع آثار مخاطب ما از کودک است تا بزرگسال و حتي ميانسال که از اين نظر البته مسووليت ما هم بيشتر خواهد شد.
نقش فرزاد را در چارخونه براساس علاقه تان به ژانر طنز انتخاب کرديد يا اداي دين و نياز مخاطب امروز؟
بيشتر از روي علاقه و کسب تجربه اي تازه. مي خواستم هديه تازه اي را به مخاطبم در تلويزيون ارائه کنم.
فرزاد چگونه خلق شد؟
ذره ذره. مثل همه نقشهاي ديگر، با اين تفاوت که سعي کردم با فرزاد به گونه اي ديگري روبه رو شوم.
منظورتان چيست؟
ببينيد، اگر بازيگر با ادبيات آشنا باشد راحت تر مي تواند فيلمنامه را بخواند و آن را درک کند. من ذره ذره فرزاد را از متنهاي نه چندان بلند بيرون کشيدم و چارچوب آن را ساختم. نمي خواستم مخاطبم فرزاد را از روي عادت ببيند بلکه مايل بودم با فرزاد زندگي و قصه اش را دنبال کند.
چقدر زمان برد تا بتوانيد خودتان را با گروهي هماهنگ کنيد که بيشتر آنها تجربه کاري 90 شبي داشتند؟
به نظرم عصر جديد ، عصر خوب شنيدن و خوب ديدن است.من سعي کردم بازيهاي خوب را ببينم و آنها را درک کنم و موقعيت هاي نمايش را براي خودم حلاجي کنم بنابراين پس از مدت کوتاهي توانستم شريک بازيگران چارخونه براي خلق طنزي شيرين باشم.
براي بازيگري که سالهاي طولاني تجربه حضور در تئاتر را دارد ، تداوم آن هم در يک کار 90 شبي سخت نبود؟
چرا خيلي مشکل بود اما تمام تلاشم را کردم که بازي ام در اين کار يکدست باشد. ضمن اين که تجربه هايي را هم که طي اين سالها در تئاتر به دست آورده بودم به من براي نزديک تر شدن به نقش فرزاد حسيني کمک کرد.
طنز چارخونه را چقدر مي پسنديد؟
ما زماني مي توانيم موفق باشيم که هدفهايمان را بشناسيم و آن را دنبال کنيم. ما بايد گره گشايي کنيم. بايد بدانيم از خلق يک اثر به چه چيزي مي خواهيم برسيم. به نظرم چارخونه توانسته مخاطبش را به سمتي که مي خواسته سوق دهد. طنز چارخونه ، يک طنز رئال و خودماني است.تمام شخصيت هاي اين کار مابه ازاي بيروني دارند، پس براي مخاطب آشنا هستند.
چقدر به سروش صحت اعتماد داشتيد با توجه به اين که اولين تجربه کارگرداني اش هم بود؟
من از قبل کارهاي صحت را دنبال مي کردم و جنس طنزش را دوست داشتم بنابراين خيلي راحت توانستم با او همکاري کنم و آن اعتماد خيلي زود بين ما ايجاد شد.
راستي شما صداي خوبي هم داريد و در راديو هم فعاليت هايي داشته ايد اما چرا هيچ وقت سراغ دوبله نرفتيد؟
اتفاقا براي اين کار هم از من دعوت شده بود اما قبول نکردم ، چون دوبله کاملا تخصصي است و صرف داشتن صداي خوب ، نمي شود وارد اين حرفه شد.
توانستيد در ژانر طنز به آن تجربه خاصي که به دنبالش بوديد ، برسيد؟
به طور قطع به آن نرسيدم ولي نزديک شدم. طنز 90 شبي به گونه اي شبيه تئاتر است ، آن هم از اين نظر که نقش مخاطب و آن ارتباط مستقيم را به شکل تازه و جديدي احساس مي کني که بشدت لذتبخش و البته سخت است.
در سري جديد چارخونه قرار است چه اتفاق خاصي براي فرزاد بيفتد؟
در کارهاي 90 شبي ، اتفاق ها در لحظه رخ مي دهند ، پس مجبورم خودم را تسليم لحظات و انديشه نويسندگان کنم.
کارهاي جديد اردلان شجاع کاوه در آينده؟
فکرهاي زيادي دارم حتي احتمالا در يک کار تلويزيوني ديگر حضور خواهم داشت که اجازه بدهيد به وقتش آن را توضيح دهم.
چارخونه؟
يک آفرينش جديد براي اردلان شجاع کاوه بود
بزرگترين ترس اردلان شجاع کاوه؟
پس از گذشت 23 سال هنوز از حضور در مقابل دوربين و البته اظهار لطف مردم نسبت به خودم هراس دارم.
مصاحبه 6
از 6 سالگي تاچارخونه
اردلان شجاع کاوه بازيگر مجموعه هاي هفتگي تلويزيون با اولين حضور در مجموعه طنز شبانه موفق به جذب مخاطب شد.شجاع کاوه برخلاف ديگر بازيگران مجموعه هاي طنز شبانه نوع ديگري از بازي در تلويزيون را در چارخونه ارائه داد.با او درباره کارنامه کاري و سريال در حال پخش «چارخونه» گفت و گو کرديم.
- مي خواهيد گفت وگويمان را با يک معرفي کوتاه شروع کنيم؟
بله، من تئاتر را از شش سالگي شروع کردم. در واقع 15 سال قبل از شروع فيلم بايکوت من کار آماتوري مي کردم. بايکوت را بعد از سه مرحله امتحان عملي شروع کردم و بعد از آن سه فيلم در حوزه هنري کار کردم؛ بايکوت، هراس و گذرگاه. تا الان حدود بيست سال است که خدمت مي کنم و در 56 کار در رل هاي اصلي بازي کردم. بازي در تلويزيون را من با سريال هشت بهشت شروع کردم.
- شما در کارهاي قبلي تان معمولاً نقش هاي جدي را بازي مي کرديد، چطور شد که بازي در يک مجموعه طنز نود قسمتي را پذيرفتيد؟
من دو اصل را پذيرفتم؛ يکي گسترش مخاطب و ديگري هم شيريني انتقاد از طريق طنز. در مباني تراژدي در واقع آمده که شما با اشتباه قهرمان دچار آرامش مي شويد و تسکين پيدا مي کنيد. در کمدي اين اشتباه اين قدر سهمگين نيست. در تراژدي معمولاً بزرگان دچار اشتباه مي شوند اما در کمدي مردم عادي اشتباه مي کنند و اين خيلي کمک مي کند. به دليل مردمي بودن کار کمدي از قديم الايام تا الان ما مي توانيم راحت تر مخاطبانمان را انتخاب کنيم و پاي اجرا نگه داريم. من هميشه براي مخاطب احترام قائل بودم، اين اصل در درجه اول برايم مهم بود و دوم از لحاظ تکنيک کار. من بسيار دوست داشتم کار کمدي انجام بدهم. تکنيک که عرض مي کنم بخشي اش از خلاقيت در لحظه و کاربرد کلمات است که بازيگراني که کار روزپخش دارند و در واقع به سرعت آنتن نياز دارند و صاحب اين تکنيک هستند، اين مهارت فيزيکي را دارند اما بخشي هم بايد اضافه شود که مهارت انديشه يي است، چرا، چگونه و چه وقت از گويش کلام براي رساندن پيام متن بايد استفاده کرد در واقع بخش دوم به بداهه برمي گردد. بداهه عبارت است از عملي بودن کار قبلي که با انگيزه يا انگيزش آني در لحظه انتخاب مي شود براي پيشبرد رويداد. در واقع رويداد يا اتفاق بايد ارجح قرار گيرد. ما بايد فکر کنيم در هر سکانس يا پلاني چه فکري، چه پيامي مستتر است و بعد آن را بيان کنيم. اين در بازيگري خيلي مهم است و آرزوي هر بازيگري است که بتواند از اين تکنيک يعني دخل و تصرف در کلمات و بداهه گويي درست و بجا استفاده کند. البته اين بداهه گويي در يک جو خلاق، يعني يک محيط آرام، آزاد و عاري از فشار و خب با توجه به سرعت پخش بخشي از جو خلاق بايد به تلاش يا تجربه بچه ها سپرده شود که خوشبختانه گروهي که داريم کار مي کنيم صاحب اين تجربه هستند. اما اينها را من عرض کردم براي اينکه بگويم اگر بر مبناي مسائل تجربي و علمي بخواهيم نگاه کنيم، کار طنز، کار سختي است و بايد تلاش مضاعف کرد. به نظر من کار کمدي به دليل طيف وسيع مخاطبانش بسيار ارزشمند است.
از تجربه کار کردن با سروش صحت کارگردان بگوييد.
من سروش خان را خيلي دوست دارم به لحاظ سني خب من بزرگ تر از سروشم ولي به لحاظ تجربه کاري و حضور حرفه يي اش برايش احترام قائلم، فوق العاده روابط عمومي اش خوب است، فوق العاده باهوش است. يک کارگردان وقتي بتواند بنويسد، وقتي بتواند بازي بکند، گام هاي موفقيت را طي مي کند.
مجموعه تلويزيوني چارخونه قرار است که مجموعه طنزي در نقد رفتارهاي اجتماعي باشد و شخصيت هايش نمونه شخصيت هايي باشند که در جامعه ما وجود دارد، با توجه به اين مساله در مورد ويژگي هاي اجتماعي و روانشناختي نقش فرزاد صحبت کنيد.
ببينيد فرزاد يکي از جوان هاي امروز جامعه ايران است و من جوان هاي ايراني را مهربان مي بينم. فرزاد به لحاظ نمودار و شخصيت روانشناسي، نمونه يي که من قبل از کار کردن با آقاي سروش صحت صحبت کردم و نمودارش را پيدا کردم اولين ارجحيتي که دارد شخصيت نمايشي اش است. شخصيت نمايشي اولاً دوست دارد جلب نظر بکند. ببينيد مدام گل مي گيرد، وقتي وارد خانه مي شود مدام تعريف مي کند. حين اين تعريف کردن، در ديگران ايجاد ملاطفت و مهرباني مي کند و نظر ديگران را به خود جلب مي کند. در نتيجه همسري که با اين آدم زندگي مي کند نبايد حسادت بکند يعني اگر در جمعي مي بينيد با دو خانم دارد صحبت مي کند، با خواهرش يا مادرش صحبت مي کند حمل بر اين نيست که بخواهد کاري کند که پرستو ديده نشود. او دوست دارد موقعيتش را حفظ کند. در کنار اين شخصيت، يک وجه ديگري به نام شخصيت مراقب دارد، نسبت به جزئيات بسيار حساس است، خيلي وظيفه شناس است. وقتي مي رود در محيط اداري با دقت پرونده ها را نگاه مي کند، واقعاً دوست دارد مراتب عالي اداري را طي کند. در کمدي ما يک دفعه اين کار را مي کنيم، حالا فاصله يي را مي گذاريم، کسي سفارشش را مي کند و اين مي شود مدير اداره و مي آيد محيط اداره را مديريت مي کند، مديريتي که در واقع در قالب روابط او با منصور در يک فضاي فانتزي مي بينيم. يعني يک کنتراست، يک پارادوکس، چيزي موازي يک داستان اصلي جامعه را کمدي دنبال مي کند که بايد انسان ها وظيفه باشند، حالا اگر شد شخصيت نمايشي باشند ايجاد جلب نظر کنند، ايجاد محبت کنند، وقتي عصباني مي شوند بلافاصله بعدش هم خوشحال بشوند. اين يکي از خصوصيات شخصيت نمايشي است. اينها آن روانشناسي شخصيتي است که براي فرزاد در نظر گرفتيم.
اين صفاتي که گفتيد گاهي با رگه هايي از موذي گري همراه مي شود.
نه، قرار بود اين اتفاق بيفتد، اما الان اصلاً اين طور نيست، مهربان بودن، به دليل تکراري بودن و روزمره بودنش متاسفانه در بيان نمي گنجد اما فرزاد در رفتارش اين را نشان مي دهد. فرزاد يک فرد وظيفه شناس است و يکي از خصوصيات وظيفه شناس اين است که از مهارت هاي ديگران براي پيشرفت خودش استفاده مي کند ولي اين بد نيست. فرزاد يک جوان ايراني است که دوست دارد پيشرفت کند.
شخصيت فرزاد در واقع حاصل همفکري و گفت وگوي شما با سروش صحت بوده، درست است؟
بله، از قبل از عيد که قرار بود من به گروه ملحق بشوم و فکر مي کنم جزء نفرات اول بودم که قرارداد بستم، بر همين اساس تکنيک روانشناسي شخصيت آمديم جلو. من کار کمدي نکرده بودم اما با سروش درباره ويژگي هاي اين شخصيت صحبت کردم و بعد از اينکه سروش درباره شخصيت و تعريفش از شخصيت فرزاد صحبت کرد من حتي از او خواستم بگذارد من نمودارم را بکشم. وقتي نمودار شخصيتي ام را درآوردم سوالات را جواب دادم. نمودار که عرض مي کنم واقعاً نمودار است. مثل نمودار اقتصاد، هيچ فرقي هم نمي کند، هنر يک بخشش علم است. آن نمودار که کشيده شد آن افقي و عمودي که در شخصيت پيدا کرديم آن فرزادي که مد نظر ايشان بود با تحليلي که داشتيم خوشبختانه به توافق رسيديم.
يعني الان شخصيت فرزاد همان طوري که مي خواستيد از کار درآمده؟
بله، من تلاش خودم را مي کنم، بيشترش زحمات خود سروش است، معمولاً بازيگر يک برگ کوچک از يک درخت است، همه عوامل زحمت مي کشند و هرپلاني که مي گيرم ثمره زحمات يک گروه است و هدايت کننده اين گروه آقاي صحت است که به او تبريک مي گويم.
بازيگران مجموعه چارخونه اغلب بازي هايي را که در مجموعه هاي طنز قبلي داشتند تکرار مي کنند، اما نقش شما در مجموعه خوب ديده مي شود، اگر يک مجموعه طنز ديگري کار کنيد ممکن است اين اتفاق براي شما هم بيفتد؟
خواهش مي کنم کلمه تکرار را در مورد بچه ها به کار نبريد بگوييد استفاده از مهارت هاي قبلي فيزيکي شان. اين کلمه متاسفانه ايجاد عبث بودن مي کند. کلمه تکرار با روزمرگي است. اول اين اصل را بپذيريم همه ما اين روزمرگي را داريم نمي توانيم توقع داشته باشيم از اردلان تکنيکي را که مخاطب از آن خوشش آمده کنار بگذارد و چيز تازه يي را براي ارائه کشف کند. معمولاً بچه ها از مقبوليت مردم استفاده مي کنند و اکثر آنها بسيار پرتوان هستند. چون بچه ها را دوست دارم و به آنها احترام مي گذارم. وقتي ديدم يکي، دو تا اين نقد را نوشتند نپذيرفتم. ما در اين کار شخصيت ها را براساس روانشناسي اجتماعي و روانشناسي شخصيت پيش مي بريم و اگر اين روانشناسي شخصيت ادامه پيدا کند همان طور که با آقاي صحت صحبت کرديم و براي قسمت هاي بعدي قرار است اين سوال شناسي را دنبال کنيم.
باز هم مجموعه طنز کار مي کنيد؟
اگر دوباره بخواهم کار کمدي انجام بدهم دوست دارم به ادبياتش نزديک بشوم، اين کار بسيار سختي است من مي دانم بچه هاي نويسنده کار سختي دارند و بازيگرها بايد کمک کنند. يک تکنيک بازيگري براي تحليل روانشناسي شخصيت لازم است.
منبع: اعتماد
مصاحبه 5
با بازيگري به مردم خدمت مي كنم
سايت خبري سيما فيلم: اردلان شجاع كاوه بازيگري است كه سالهاست كار مي كند و فقط هم بازيگري. مي گويد از شش سالگي روي صحنه تئاتر بوده و حالا در 46 سالگي امانتدار قريب به چهل سال بازيگري است. در آثار متفاوت و بسياري ايفاي نقش كرده و تجربه حضورش در عرصه بازيگري فقط به تئاتر ختم نمي شود و سالهاست در سينما و تلويزيون هم حضور دارد. بازيگري براي شجاع كاوه بسيار جدي است و به همين دليل او اين رشته را به صورت آكادميك هم دنبال كرده است.
شجاع كاوه در سريال «حضرت يوسف(ع)» هم نقش آفريني كرده كه هنوز پخش نشده است. در حال حاضر از او نقشي متفاوت در شبكه سوم سيما با مجموعه شبانه «چارخونه» مي بينيم. با او در خصوص بازيگري سخن گفتيم و او هم سعي كرد صريح به سوالات ما پاسخ دهد.
سير بازيگري شما چگونه بود و چه شد كه از «بايكوت» به «چارخونه» رسيديد؟
پانزده سال قبل از اين كه در بايكوت ـ كه اولين فيلم سينمايي ام بود ـ بازي كنم، روي صحنه تئاتر بودم يعني از كودكي روي صحنه بودم و در طول اين سالها مشغول تحصيل و كار بودم و از بايكوت تا حالا 23 سال بر من گذشته است. در طول اين سال ها امانتدار نزديك به 40 سال خدمت در عرصه هنر هستم و مردم بار اين امانت را به دوش من گذاشتند و سعي مي كنم در حفظ اين امانت كوشا باشم. بخشي از اين امانت به حرفه تبديل شده كه نتيجه آن بيش از 50 اثر تصويري است. در هفت سال اول كارم، فعاليتم در سينما متمركز بود و بعد از آن به تلويزيون آمدم. پس از آن از هر پنج، شش كاري كه براي تلويزيون كردم، در يك اثر سينمايي هم حضور داشتم ولي الان حدود چهار سال است كه در سينما حضور ندارم. تلويزيون پراز مخاطب، انديشه و نظر است. اگر در اين عرصه حضور داشته ام به اين دليل بوده كه خواسته اند و اين خواسته به مرور زمان شكل گرفته است. اگر در كار طنز حضور پيدا مي كنم، خواسته مردم است و من با بازيگري خدمت مي كنم.
در گذشته كارهاي طنز به شكل امروزي جريان نداشت؟
آن زمان هم همه نوع فيلمي كار مي شد. آن زمان فيلم گذرگاه كار شد، فيلم بايكوت هم كار شد و مخاطباني كه به سينما نزديك مي شدند، همزمان از آثار كمدي و جدي استقبال مي كردند. ضمن اين كه مردم هميشه دوست داشتند كار طنز هم ببينند. كافي است به گذشته برگرديم، بعد مي توانيم با نگاه بهتري به آينده نگاه كنيم.
اگر چه در نقش هاي طنز قبلاً شما را ديده بوديم، اما بيشتر ايفاگر نقش هاي جدي بوده ايد. تجربه سريال هاي 90 قسمتي طنز چگونه است؟
اين مجموعه ها ويژگي هاي خاص خودش را دارد. از آنجا كه مخاطبان زيادي دارد، توليد چنين برنامه هايي تأثيرگذار است. ضمن اين كه مردم با اين گونه آثار كمدي راحت تر كنار مي آيند و خانواده هاي ايراني راحت آن را مي پذيرند و به همين دليل راحت تر هم انتقادها را قبول مي كنند.
خودتان علاقه داريد در چنين كارهايي حضور پيدا كنيد؟
من كه در اين مجموعه كار خاصي انجام نمي دهم و بيشتر كارها برعهده همكاراني است كه سابقه كار طنز دارند. من هم سعي مي كنم لحظه اي را كه قرار است ايجاد شود، با همراهي ساير بازيگران شكل بدهم.
بعضي از بازيگران بعد از سالها كار در تلويزيون و سينما و ايفاي نقش هاي متفاوت، وقتي وارد عرصه طنز شدند، قابليت هاي ديگري از خود بروز دادند كه قبلاً ديده نشده بود.
بله؛ عرصه بازي همين است، فقط نبايد يك نكته را فراموش كرد و آن هم اين كه مهارت هاي فيزيكي بايد تمرين شود و در كنار آن از انديشه هم استفاده كرد به ويژه اين كه چگونه به ارائه نقش فكر كنيم. اما اين نكته كه چقدر بتوانيم اين كار را ادامه دهيم، مهم است. در ده، دوازده سال اول كارم در نقش هاي مثبت بازي مي كردم و به مرور زمان انديشه اي كه در كارم از آن استفاده كردم، باعث شد تا نقش هاي منفي هم بازي كنم. نقش هايي كه به ظاهر منفي بودند، اما نوع ارائه نگاه افراد به نقش ها متفاوت بود. نقش هاي منفي اي كه ايفاء كردم، به خانواده تكيه داشت، يعني نكات مثبتي را هم در پي داشت. اگر قرار باشد در نقش هاي طنز وكمدي بازي كنم بايد به دنبال وجه جديدي در نقش باشم وشخصيت تازه اي نمايش دهم. خدا را شاكرم كه در طول اين سال ها با ارائه نقش هايي كه به من محول شده، سعي كردم اين شخصيت ها را طوري نمايش دهم كه در حد ذائقه و شعور مخاطب باشد و همين كه مردم مرا به عنوان بازيگر قبول دارند؛ براي من كمال افتخار است.
شما در تئاتر، تلويزيون و سينما حضور داشتيد. تحليل شما از بازيگري در اين سه عرصه چيست؟
كار در تئاتر به تعمق و حوصله در اجرا نياز دارد و از سه منظر مي توان به اين مسأله نگاه كرد. منظر اول مهارت فيزيكي است، وجه ديگر تعمق و در مرحله بعدي، مرتبه حسي است كه براي بازيگر ايجاد مي شود. اين به دليل حس تعصب نسبت به تئاتر نيست و فقط به اين خاطر است كه در تلويزيون و سينما اين سه منظر كمتر وجود دارد. در تئاتر مي توان در 30 شب، يك نمايش را 30 بار روايت كرد.اما در سينما يا تلويزيون سرعت خيلي مهم است. و در مرحله نهايي بايد يكي از اجراها، انتخاب مي شود و بعد از ضبط نمي توان از اين اتفاق فرار كرد؛ در تئاتر مي توان بر اين اوقات تكيه و تمعق كرد و بازيگر مي تواند هر روز و هر لحظه را كشف كند.
آيا مجموعه هاي 90 قسمتي هم داراي چنين تجربه اي هستند؟
بله؛ يكي از مختصات كار 90 شبي اين است كه به دليل مهارت هاي فيزيكي و انديشه اي كه در اين نوع كارهاست يك خط داستاني پيگيري مي شود و برخلاف ساير كارها، هر روز اتفاق مي افتد. همين خصوصيت باعث مي شود كه كارهاي 90 قسمتي داراي يك سري مختصات تئاتر باشد و يك سري مختصات سينما يا تلويزيون را به همراه داشته باشد. معتقدم يكي از ويژگي هاي خوب اجراهاي هر شب ارائه پيام به مخاطب و برقراري ارتباط است.
با توجه به سختي هاي سريال هاي 90 قسمتي آيا دوست داريد در اين كارها باز هم حضور داشته باشيد؟
در شرايط خاص بله. هر چند حضور در چنين كارهايي سخت است؛ اما تحمل برخي سختي ها با خود آرامش به همراه مي آورد. حضور در چنين كارهايي آزمون و خطاست و بايد با افزايش اين گونه مجموعه ها به گسترش طيف مخاطب دست پيدا كنيم. واقعاً نمي دانم كه بعداً چه اتفاقي مي افتد.
تاريخ انتشار:13/5/1386
مصاحبه 4
گفتگو با اردلان شجاع کاوه-منتشر شده در روزنامه خراسان
اردلان شجاع كاوه« در سال 1341 در شهر بيرجند به دنيا آمد. وي ليسانس بازيگري اش را، از دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران و فوق ليسانس بازيگري را از دانشگاه تربيت مدرس دريافت كرد. بازيگري را با تئاتر آغاز كرد. پس از آن نيز در سال 64 با بازي در فيلم »بايكوت« ساخته محسن مخملباف، وارد عرصه سينما شد. در كارنامه سينمايي وي، فيلم هايي چون »گذرگاه«، »هراس«، »پنجاه و سه نفر« و »آقاي رئيس جمهور« به ثبت رسيده است. وي در سال هاي اخير بيشتر در مجموعه هاي تلويزيوني به ايفاي نقش پرداخته است. در فرصتي كه دست داد به بهانه نقش آفريني شجاع كاوه در سريال هاي پرمخاطب »كلانتر« و »صاحبدلان« با وي به گفتگو نشستيم.
شما هم در عرصه بازيگري سينما و هم در تلويزيون حضور پررنگي داشته ايد. بين اين دو رسانه كدام را بيشتر ترجيح مي دهيد
من جزو بازيگراني هستم كه كارم را از تئاتر آغاز كردم، ولي تلويزيون هم به دليل گستره مخاطبانش، برايم بسيار محترم است. از اوايل سال 70 به طور جدي در تلويزيون كار كردم. چون امنيت شغلي اش بهتر و مهم تر بود. تلويزيون به عنوان يك رسانه ملي، هميشه براي سينما يك رقيب بوده است. با رقيب هم نمي شود جنگيد، بايد با او كنار آمد و دركش كرد. تلويزيون گيرنده قدري است، كه هم اكنون محرم خانه هاي بيشتر مردم شده است.
چه شد كه به جمع بازيگران مجموعه »صاحبدلان« پيوستيد
از آنجا كه با تهيه كننده مجموعه »صاحبدلان« دوست بودم و از طرفي مي دانستم كه سريال هاي ماه مبارك رمضان مخاطب زيادي دارند، پيشنهاد بازي در اين مجموعه را پذيرفتم. البته من دو تا سريال مناسبتي ديگر هم در ماه رمضان داشته ام. سال گذشته در »نوعروس« حضور يافتم و دو سال پيش هم در مجموعه »داستان راستان«.
برداشت خودتان از شخصيت »دكتر« در مجموعه »صاحبدلان« چيست
افرادي هميشه در جامعه حضور دارند كه تكنوكراتند. يعني علم روز را مي دانند و ضمن تسلط بر قوانين، تبصره ها و ماده ها را هم بلدند. اين افراد واسطه هايي هستند كه براي ثروت اندوزي و كسب ثروت نامشروع، براي عده ديگري تلاش مي كنند. در »صاحبدلان«، سعي كرديم وارد زندگي خانوادگي اين افراد شويم. »دكتر« دامادي بود، كه راهكارهاي قانوني را به پدرزنش ياد مي داد. نگاه ما به اين شخصيت خيلي گذرا بود، اگرچه دلمان مي خواست بيشتر روي اين شخصيت كار مي شد. ما پاياني متفاوت براي »صاحبدلان« داشتيم، ولي زمانمان خيلي كم بود. معمولا كارهاي پيش توليد ماه رمضان خيلي سريع انجام شده و افراد زود به هم ملحق مي شوند. به اين دليل مانوري كه بازيگر مي تواند روي نقش بدهد محدودتر است. اين محدوديت نيز گاه به كار آسيب مي زند و گاه آن را پخته تر مي كند. به هر حال »صاحبدلان« جزو سريال هايي بود كه با استقبال فراوان مردم مواجه شد.
شما در سريال »كلانتر« حضور موفقي داشتيد. به نظر شما يك فيلم يا سريال پليسي ايراني بايد چه ويژگي هايي داشته باشد
ما در فيلم هاي پليسي مان، بايد »كارآگاه خصوصي« را به مردم بشناسانيم. هنوز براي مردم ما جا نيفتاده است كه از كارآگاه خصوصي، همانند يك وكيل استفاده كنند. ما مي توانيم در فيلم هاي پليسي مان شخصيت هايي مثل »شرلوك هولمز« و »هركول پوآرو« -البته از نوع ايراني اش- را معرفي كنيم. بايد به مردم يادآوري كرد كه پليس ها پدران و پسرعموهاي ما هستند، تا وجهه مردمي آنها تقويت شود.
اين اطلاع رساني توسط فيلم هاي پليسي مي تواند مثمرثمر باشد. يعني پيش از اين كه باندهاي مافيايي را معرفي كنيم، از عملكرد مثبت »پليس« بگوييم. دوست را بهتر معرفي كنيم، بهتر از اين است كه دشمن را بد معرفي نماييم.
در فيلم هاي پليسي جدا از آرتيست بازي، تيراندازي، صحنه هاي اكشن و اتفاقات عجيب و غريب بايد وجهه مردمي پليس را بيشتر نمايش دهيم.
البته اين گونه فيلم ها، بايد جنبه عبرت آموزي هم داشته باشند. »قانون ارسطويي درام«، بر اين اساس شكل مي گيرد كه شما را تا حدي به واقعه نزديك مي كند، تا با او همدل و همفكر شده و بگويي كه: »خوش به حال من كه دچار اين حادثه نشدم« تزكيه ارسطويي در نمايش بر اين اساس شكل مي گيرد.
درباره شخصيت »سهراب« در مجموعه »كلانتر« بگوييد. چگونه خودتان را به اين نقش نزديك كرديد
- من بازي در نقش »سهراب« را، براساس گفتگوهاي يك كارشناس با »خفاش شب« و ديده ها و شنيده هاي خودم از يك كلاهبردار معروف تنظيم كردم. آن فردي كه من ديدم، صاحب اين ذكاوت هوشي سهراب بود كه بتواند ساليان سال با سركيسه كردن مردم، از آنها ارتزاق كند و هيچ كس هم از او شكايتي نداشته باشد.
هدف ما در سريال »كلانتر« اين بود كه بر كانون خانواده به عنوان پايگاهي اجتماعي، تاكيد كنيم. يعني بگوييم »اي شخصيت هاي بد و فلسفي! خانواده هايتان را دوست داشته باشيد.«
در ميان كارهايتان كدام يك را بيشتر مي پسنديد
در بين كارهاي جديدم مجموعه »كلانتر« را خيلي دوست دارم. همچنين تله تئاتر »تله موش«، كه در آن همبازي زنده ياد جميله شيخي« بودم. اين اثر در جشنواره سوم توليدات سيما براساس آراي برگزيده مردمي شد. نظر مردم براي من خيلي مهم است وقتي مردم به من لطف مي كنند با خودم مي گويم: »خدا را شكر كه زنده ام تا كار كنم.«
سه شنبه شانزدهم آبان 1385
مصاحبه 3
گفتگو با اردلان شجاع كاوه ، بازيگر سينما و تلويزيون؛ بايد به هنر، علمي نگاه كرد
اگر آخرين سريال او (كلانتر) را با نخستين مجموعه تلويزيوني اش (هشت بهشت) مقايسه كنيد نقشهايش 180 درجه با هم تفاوت دارند. اردلان شجاع كاوه جزء آن دسته از بازيگراني است كه هر چند در ابتدا به صورت تجربي وارد دنياي هنر شد اما در ادامه به دنبال تحصيلات آكادميك رفت از او تاكنون فيلمهاي بايكوت، آقاي رئيس جمهور، بر بال فرشتگان و سريالهاي كلانتر، ايستگاه آخر، روح مهربان و... را شاهد بوديم. گفتگوي ما با او را بخوانيد:
* اگر اجازه بدهيد صحبت را با توضيحات شما در رابطه با آخرين كاري كه از شما در تلويزيون ديديم، شروع كنيم؟
** سريال «صاحبدلان» به كارگرداني محمد حسين لطيفي آخرين بازي من در تلويزيون، داستان دو برادر بود كه يكي اهل مناجات است و ديگري اهل معامله و ثروت. من نقش دكتر، داماد خانواده را بازي مي كردم كه كارهاي حقوقي شركت پدر خانمش را بر عهده داشت و....*
** بله متأسفانه من از سال 72 به اين طرف مرتب نقشهاي منفي را تجربه مي كنم. نقشهاي منفي پيچيدگيهايي دارد كه كار را دشوار مي كند و همين هاست كه قدري آدم را آزار مي دهد. اتفاقهايي كه در زندگي شخصي آنها را تجربه نمي كنيم، سؤالاتي كه مجبوريم از شخصيتي كه براي ما در فيلم در نظر گرفته شده، بپرسيم و از اين قبيل چيزها.
** بله، دقيقاً من در سال 70 پايان نامه كارشناسي ام را با تئاتر «منتظران» در تالار چهار سو با نقش منفي شروع كردم. آنجا من در نقش پيرمرد دايم الخمري بازي كردم كه 60 سالش بود و روي يك قطعه چوب يك متر در 80 سانتي متر بازي داشتم و اين نمايش حدود يك ساعت تك گويي بود.
** زماني كه نقش به من پيشنهاد شد از آن خوشم آمد. نقش را پذيرفتم ولي خيلي مي ترسيدم، چون اولين بار بود كه اين سوژه كار مي شد و خيلي هم حساس بود، آن هم با توجه به گرايشهايي كه اين شخصيت به خانواده اش داشت. من مظلوميتي را در اين آدم ديدم كه اميدوار بودم اين اتفاق در كل داستان هم بيفتد. من يك خللي هم نسبت به اين نقش ديدم! اجازه بدهيد اين را توضيح بدهم كه آن شبهايي كه دكتر گلزاري در تلويزيون با «خفاش شب» صحبت مي كرد من در رابطه با اين نقش دچار وحشت مي شدم. مي نشستم و تمام اين صحبتها را تماشا مي كردم و يادم هست در جايي عامل قتلهاي زنجيره اي گفت كه: «من نامزدي در زعفرانيه دارم كه هنوز منتظر من است. او فكر مي كند كه من دكترم» و اين نكته خيلي به من كمك كرد. چيزي كه در ذهن من بود براي كشف اين نقش گفتگويي بود كه خفاش شب با دكتر گلزاري داشت. من هم بر همين اساس سعي كردم نقش را دراماتيك كنم.
** اگر منظورتان اين است كه بر عهده گرفتن نقش اين اشخاص براي ما سخت است، نه اصلاً. البته به لحاظ تكنيكي، مهارتي را مي طلبد كه آن سخت است. در مورد كسب مهارت فيزيكي، بيان، رفتار وانتخاب تصويري كه از شما ثبت مي شود بايد با وسواس، دقت و سختي فراوان همراه باشد و در بخش انديشه هم همين طور، ولي اميدوارم برسيم به مقامي كه بتوانيم حسي بازي كنيم. يعني بعد از طي كردن مراتب و مهارتهاي فيزيكي و انديشه اي، بتوانيم به طور روحي وحسي، يك يا چند تا از اين نقشها را كه با انديشه همراه است، از اين قابهاي تصويري كه ما از اندام، شكل، بيان و صورت ظاهر اين بازي پنهان در متن داريم به عنوان بازيگر نمايش دهيم
** «روح مهربان» جمع بندي از سه كار نقش منفي من بود. جهانگير «روح مهربان» جاي كار زيادي داشت و بايد بهتر از اينها در آن ظاهر مي شدم. جهانگير مثل كاراكترهايي است كه در عمق بدي او، سعي مي كنيم به سمت او نرويم و مثل جهانگير نشويم و باعث مي شود دچار حالتي چون دوري از گناه شويم. به عقيده من ايفاي اين گونه نقشها احترام به مخاطب است. جهانگير، يك شخصيت خاكستري بود.
** من چند سالي سكوت كردم و چند سال اخير را براي تدريس برگشتم دانشگاه، چون معتقدم كه بايد به هنر علمي تر نگاه كرد. بعد هم چون سوژه ها تغيير كرده من از سينما فاصله گرفتم و اين حضور هر روز كم رنگتر شد و همين نبود من، باعث دور شدن من از سينما شد. معرف من، كارهايم است.
** براي بازيگر شدن كه خير، ولي هميشه گفته ايم كه تئوريها، مباحث نظري و كتابها مثل هواپيمايي است كه سوخت دارد و روي باند فرودگاه حركت مي كند ولي اگر سرعتش را بالا نبرد، قطعاً از زمين بلند نخواهد شد! اين اطلاعات و نظريات سوخت هواپيماست و هر چه بيشتر سوخت مصرف كند زودتر به مقصد مي رسد وگرنه مرتب دور خودش دور خواهد زد. من معتقدم مباحث علمي و نظري هر دو مكمل هم هستند. آموزشگاهها بايد در امر مباحث هنري، كاربردي باشند. من به جرأت مي توانم بگويم كه 90 درصد كساني كه دست اندركار كارهاي حرفه اي هستند به صورت تجربي و بنابر اطلاعات شخصي شان عمل مي كنند، ولي از مباني تئوري كه لازمه بالندگي فرهنگي است بدور مانده اند. بايد بين بچه هايي كه با محيطهاي آموزشگاهي و دانشگاهي آشنا هستند و محيطهاي حرفه اي و تجربي، آشتي برقرار كنيم
مصاحبه 2
اردلان شجاعكاوه جزء آن دسته از بازیگرانیاست كه هر چند در ابتدا به صورت تجربی وارددنیای بازیگری شد، اما در ادامه به دنبالتحصیلات آكادمیك رفت تا به نیاز تحصیل وسبك عمل پاسخ دهد. او معتقد است (آدمی درهر شرایط و با هر موقعیت شغلی كه باشد بهتحصیل نیاز دارد و برای ورود به هر كاری باید به صورت علمی و آكادمیك با آن حرفه آشناییداشته باشد) از اینرو، وی كه دیپلم خود را در رشته اقتصادكسب كرده بود، پس از وقفه وارد دانشگاه تهرانشد و در رشته تئاتر ادامه تحصیل داد. اما تنها اخذمدرك لیسانس نمیتوانست روح جستجوگر وذهن پر از سوال شجاعكاوه را آرام نماید، برایهمین باز هم كارشناسی ارشد خود را از دانشگاهتربیت مدرس بدست آورد اما از آنجایی كههیچگاه به دنبال جمعآوری مدرك نبوده و تنهابه دلیل عشق به بازیگری و هنر به دنبال علم رفتهبود (هنوز هم پس از گذشت سالها مدركفوقلیسانس را از دانشگاه مربوطه نگرفته است)بعد از طی این مراحل دوباره به صحنه بازگشت امااین بار با دیدی وسیع و اطلاعات و آگاهی بیشتر. تاكنون شاهد ایفای نقشهای متفاوتی ازاردلان شجاعكاوه بودهایم، نقشهای مثبت ومنفی، اما جهانگیر از آن نقشهای خاكستری استكه هر بازیگری قادر به ایفای آن نخواهد بود،حضور در كاراكتر جهانگیر در سریال روح مهربانكه هر هفته در شبكه اول سیما پخش میشود شایدبهترین بهانه بود تا به سراغ این بازیگر توانا وخوشخلق رفته و ساعاتی را در دفتر مجله میزبانایشان باشیم....
هفت ساله بودم كه برای اولین بارحضور بر روی صحنه را تجربه كرد. وی از سال48 به گروههای تئاتر پوست و در سال 63 یكیاز مهمترین اتفاقات زندگی هنریام رقم خورد،حضور در فیلم سینمایی (بایكوت) به كارگردانیمحسن مخملباف كه به عنوان پرفروشترین فیلمسال نیز معرفی شد، اما از دیگر كارهای این بازیگرمیتوان به فیلمهای گذرگاه، هراس، 53نفر، بربال فرشتگان، دایره سرخ، آقای رئیس جمهور ونیز سریالهای هشت بهشت، حامی، ذهن زیبا، ممثل معلم، كلانتر،برگبار، شمارش معكوس، ایستگاهآخر، دیوار شیشهای، جاودانه، نوعروس و روحمهربان اشاره كرد.
- آقای شجاعكاوه به نظرتان چرا بینبازیگرانی كه تحصیلات دانشگاهی در زمینهبازیگری دارند و آنهایی كه تجربه وارد اینحرفه شدند فاصله افتاده است؟
شجاع كاوه: چرا این سوال را از منمیپرسید؟
- به این دلیل كه شما ابتدا به صورت تجربیوارد این حرفه شدید، اما در ادامه به دنبالتحصیلات دانشگاهی رفتهاید...
شجاع كاوه: به عقیده من تجربه و تحصیلاتدانشگاهی دو مقوله جدا و مستقل از هم است، درواقع هر كدام شرایط مخصوص به خود را دارد،ما در دانشگاه روش تحقیق را میآموزیم، درصورتی كه در سینمای امروز در مقوله تجربیبازیگر وارد كتابخانه نمیشود مگر برای گرفتنصحنه از فیلم...اما فارغالتحصیلان برای ورود هبازار كار در شرایط محیطی قرار میگیرند كهبرایشان مهیا شده...در دهه 60 در سه فیلمپرفروش ایفای نقش كردمبه نامهای (بایكوت)(گذرگاه)، (هراس) و بعد از آن وارد بازار كارشدم و نیز در تئاتر كه بیش از این به صورت تجربیسیزده سال مستمر حضور داشتم. بعد از طی اینمراحل وارد دانشگاه شدم یعنی حدود پانزدهسال با سینما و بازیگری آشنا بوده و كار كردم، درواقع نیاز به تحصیل و كسب علم در این حرفهزمانی در من احساس شد كه میدیدم آثایهمایون پایور كه فیلمبردار بودند در فیلم(گذرگاه) با چه حوصله و اشتیاقی كتاب میخواندو دیدن این تصویر برایم همیشه جذابیت داشتاز این رو به فكر ادامه تحصیل افتادم، اما چونگرفتن دیپلم من مصادف شد با انقلاب فرهنگی وبعد از آن رفتم به خدمت نظام، كمی این قضیه(ادامه تحصیل) برایم دیر شده بود، اما باز همآمدم و درسهای گذشته را با اعتقاد خواندم وقبول شدم چون احساس كمبود میكردم، درواقع دانشگاه رفتن یك مسئله كاملا شخصی است،امروز یازده سال از اخذ فوقلیسانس منمیگذرد و من احساس جدایی میكنم وبرمیگردم.
برای همین دو، سه سال است برای تدریسبرگشتم به محیط دانشگاه با دانشجویان در ارتباطهستم. شما برای آرامش روح به سراغ كتاب و كسبعلم میروید و با خواندن كتاب میتوانید به دوهزار سال پیش از خود بروید، در صورتی كه برایگرفتن یك صحنه با سختیهای زیاد به آن مكانرفته و فیلمی ساخته میشود، باز تاكید میكنممقوله تحصیل و تجربه از هم جدا است و در اینحالت ه به هم نزدیك شدند، باتوجه به این كهشدیدا احساس میكنم ما باید ملزم شویم تا به هنرعلمیتر نگاه كنیم، همان طور كه به موسیقی نگاهمیكنیم و برای موسیقی كمیات را قائل هستیمبرای رسیدن به كیفیات، عالم بازیگری نیز باید اینگونه شود. به نظر من آدم آگاه و تحصیل كرده دراین خصوص بسیار كم است.
- پس با این حسب میتوان یكی از مشكلاتامروز سینمای ما را یك شبه بازیگر شدن و نرفتن بهدنبال تحصیلات دانشگاهی دانست؟
شجاع كاوه: بازیگر شدن امروز خیلی راحتصورت میگیرد اما در سیستم خودش، نه یكشبه... یكی از دانشجویان به من میگفت: مگر تماماین بازیگرانی كه كار میكنند تمام این كتابهاییكه شما میگویید، خواندند كه ما باید بخوانیم.گفتم: این دو مقوله جداست. آن جواننمایندهای بود از نسل خود كه این سوال درذهنشان بودند و من این امكان را دارم از طریقمجله شما حرفم را به تمام جوانها وخانوادههای ایرانی برسانم كه خیلی باید كتاببخوانند، میشود خلوتها را پر كرد، میشود دلبه دنیا نبست، میشود خیلی از كارهای دیگران راانجام نداد، میشود سی سال كار كرد اما بیصدا،نه با یك شب كار دنیا را خبر كرد... برای ورود بهاین حرفه باید عشقت را بشناسی، رسیدنت بهعشق، تحصیلات دانشگاهی و چهار تا كتابخواندن نیست، چهار تا فیلم بازی كردن هم نیستبلكه فهم درام است. آرتیستهای بزرگی رامیشناسم كه نه در حرفه ما هستند و نه تحصیلاتدانشگاهی دارند ولی هنر در تمام وجودشاندیده میشود، هنری كه ما تازه باید، دانشگاهها بهصورت حرفهای دنبال این كلمه بگردیم ولیخداوند این ویژگی را به او عطا كرده است، اوهیچ آزاری به جز محبت ندارد...
- اگر اجازه دهید كمی از این مقوله جداشویم، ایفای نقش در كدام كارها را اخیرا به پایانرساندهاید؟
شجاع كاوه: نقش سهراب در چند اپیزود برایسری دوم سریال كلانتر و همین طور دو كارسینمایی است كه پخش نشده (البته فیلم نوددقیقهای تلویزیون) كه در یكی نقش پزشك دارمو در یكی دیگر نقش یك جوان دهه 50 و نیز درسرایل حضرت یوسف مدتی است ایفای نقشمیكنم. البته بدون درج خبر و بیسر و صدا، نقشفرشته حضرت جبرئیل را ایفا میكنم و حضورخیلی مختصر كمی دارم...
- بارها دیده شده وقتی سری دوم كاریساخته میشود، به موفقیت نمیرسد، در خصوصكلانتر آیا این ویژگی صادق است؟
شجاع كاوه: اپیزودی كه در آن حضور دارم،خیلی جای بحث دارد و تمام بچهها و كارگردانخیلی راضی بودند از كار... امید به این است كه ازسری قبل هم جذاب و دیدنیتر شود و مردمراضی از جلوی تلویزیون بلند شوند و به ما بدنگویند. بعضی از عزیزان خیلی زود نارضایتیخود را ابراز میكنند.
-چطور شد پیشنهاد بازی در سریال روتحمهربان را پذیرفتید؟
شجاع كاوه: روح مهربان جمعبندی از سه كارنقش منفی من بود، ده سال در سینما مثبت بازیكردم، بعدها در تئاتر برای پایان نامه لیسانس یكنقش منفی 60 دقیقهای را تكگویی داشتم... تااین كه (شب و مهر) را با محمدعلی خان كشاورزدر سال 74، كار كردم و تجربه یكنقش منفی و(ایستگاه آخر)، كه با مرحوم مهدی فتحی یكتجربه دیگر نقش منفی و دیگر رل منفی را نداشتم،تا جهانگیر روح مهربان، این نقش خیلی جای كارداشت، بهتر از اینها باید ظاهر میشدم، جهانگیرمثل كاركترهای است كه در عمق بدی، سعیمیكنیم وجه مشتركی پیدا كنیم كه ما نرویم بهسمت او و مثل جهانگیر نشویم و باعث میشود یكتكان شخصی بخوریم، یكی از وظایف هنرمنداناین است كه بد را طوری نشان دهند كه خوب بهترشود. همیشه ساختن و درست كردن خیلیسختتر از خراب كردن است و به عقیده منایفای این گونه نقشها احترام به مخاطب است.
- به نظرتان شخصیت جهانگیر منفی است یاخاكستری؟
شجاع كاوه: من به خاكستری معتقدم، چونخاكستری در تمام رنگها هست، ما خوب و بدمطلق نداریم.
شجاع كاوه: ناراحتی زمانی پیش میآید كهشما شرایط محیطی بیرون را با خودتاننمیتوانید سازگار كنید، قوهای بروز پیدا كند بهنام غم و اندوه، خب مسئلهای كه آدم را ناراحتمیكند یكی، دو تا نیست، من به شخصه در زندگیجهاتی را انتخاب میكنم كه اندوه را كم كنم.پس تا زمانی كه خداوند نعمت زیستن و حیاترا به ما عطا كرده باید ظرفیتهایمانرا بالاببریم، من اندوه دارم ولی جز خودم هیچ كسنمیفهمد و جز با خودم و خدای خودمنمیتوانم آن را بیان كنم.
شجاع كاوه: من هم شما و همینطور تمامهمكارانتان كمال تشكر را دارم و از تمامجوانهای گل ایرانی میخواهم هیچ گاه مطالعهرا برای كسب علم فراموش نكنند، حداقل شبییك صفحه از منطقالطیر را بخوانند و مطمئنباشند ضرر نخواهند كرد.
مصاحبه 1
بازيگر توانمند تئاتر، سينما و تلويزيون: هنرمندان سراغ سوژه هايي بروند که درد مردم را مطرح مي کند
اشاره: اردلان شجاع کاوه از دوران کودکي به عرصه بازيگري علاقمند شد و از همان دوران به بازيگري پرداخت و با حضور در تئاترهاي دوران دبيرستان، استعداد درخشان خود را به منصه ظهور رساند.
در دوران خدمت با پيوستن به گروههاي تئاتري استان اصفهان به تجربيات مفيدي دست يافت و در اين عرصه گامهاي ارزنده اي برداشت. پس از موفقيت در کنکور و پذيرش در دانشکده هنرهاي دراماتيک، فعاليتش وسيع تر شد و با بازي در چند فيلم سينمايي و مجموعه تلويزيوني و تئاترهاي حرفه اي، مورد توجه بسياري از کارگردانان و تهيه کنندگان قرار گرفت و هم اينک نيز ضمن اشتغال به تدريس، همچنان مصمم و استوار در امر بازيگري، تلاش مستمري دارد. اردلان شجاع کاوه با بهره مندي از صدايي گيرا و اندامي انعطاف پذير چهره اي شاخص، کم کار اما گزيده کار است و همين امر محبوبيت او را صدچندان کرده است. مطالبي که در پي مي آيد حاصل گفتگوي يکساعته اي است که دردفتر روزنامه با وي انجام شده است:
وضعيت تئاتر را چگونه مي بينيد؟
در سال هاي گذشته و دور، تعداد کمتري در اين زمينه فعاليت مي کردند و در شهرهاي بزرگي چون تهران فعاليت گسترده تر بود. در شهرستان ها اصلا تئاتري وجود نداشت و اگر هم تعدادي از جوانان عاشق اين عرصه فعاليت مي کردند با محدوديت هاي شديدي مواجه بودند. برنامه ريزي ها آن طور که بايد، منسجم نبود ولي تعدادي انگشت شمار در مراکز استانها فعاليت مي کردند و با هزينه هاي شخصي به اجراي تئاتر مي پرداختند، اما با گذشت زمان و با تشکيل انجمن هاي نمايش شهرستانها، کم کم اين گونه فعاليتها انسجام يافتند و با حمايت هاي مرکز هنرهاي نمايشي، تئاترهاي ارزشمندي را در شهرستانها و حتي در تهران به اجرا درآوردند. در حال حاضر تئاتر کشور رو به رشد است و اين رشد ناشي از فعاليت مستمر جواناني است که هم اکنون به ميانسالي و يا پيري رسيده اند. مسئولان و هنرمندان در اين برهه از زمان بايد جوانان را دريابند و با درايت و ظرافت خاصي آنان را هدايت نمايند و به نوع خدمتي که مي کنند، ارج نهند و بستر فعاليتشان را هموار کنند.
هدايت جوانان چگونه بايد انجام شود؟
اين مورد يکي از وظايف مديريت هنري است. مديريت هنري بايد همه مشاغل هنري را بشناسد و اشراف کا مل بر همه هنرها داشته باشد. يک مدير هنري توانمند کسي است که ضمن آشنايي با تئاتر و سينما، از شاخه هاي ديگر هنري نيز آگاه باشد، موسيقي را بشناسد، از نقاشي حظ وافي و کافي ببرد. در اين صورت است که مدير هنري مي تواند به جوانان راه را نشان دهد و آنان را از گرايش به راههاي انحرافي بازدارد. مدير هنري که از هنر تهي باشد، هرگز نمي تواند جريان هنري کشور را در مسيري درست هدايت نمايد و در راستاي هدايت جوانان گام بردارد. رها کردن جوانان در مسير پرسنگلاخ هنر، کار بسيار خطرناکي است و چه بسا که آنان را به سمت و سوي کاذب بکشاند و هدف اصلي هنر را که همان تعالي و کمال انسان است، از جوانان بازستاند.
فعاليت هاي ما در آينده، مورد قضاوت قرار خواهد گرفت، بنابراين بايد کاري کنيم که نسبت به آيندگان شرمگين و شرمسار نگرديم.
آيا شما موافق امر نظارت هستيد؟
نظارت به چه صورتي؟ اگر نظارت به گونه اي باشد که به بايدها و نبايدها بپردازد، راه به جايي نخواهد برد، نظارت بايد توسط افرادي که در عرصه هنر چه تئاتر و چه سينما و يا . . . استخوان خرد کرده باشند، انجام گيرد. نظارت بايد توامان با راهنمايي و ارشاد باشد.
موانع و قدرت هاي بازدارنده در امر نظارت بايد کنار گذاشته شوند و با ظرافت و درايت و تعقل خاصي به اين مقوله نگريسته شود.
موسسات و آموزشگاههايي در زمينه بازيگري فعاليت دارند، آيا نظارتي بر نحوه کارآنها وجود دارد؟
متاسفانه نظارتي نمي بينم،در چنين مراکزي افرادي به امر تدريس مشغولند که شايد صلاحيت ا ينکار را ندارند؟ جواني که با بازي در يک يا دوفيلم و يا تئاتر به موفقيتي رسيده، آيا توانايي آموزش دارد؟ مقوله آموزش يکي از مقولاتي است که مي تواند در هدايت جوانان نقشي اساسي ايفا نمايد و چنين موسساتي بايد از وجود پيشکسوتان و فعالان خوش نام بهره جويند، نه اينکه به خاطر جذابيت هاي کاذب از وجود جوانان عرصه تئاتر و سينما، استفاده کنند!
گزينه آموزش، گزينه مهمي است و کساني که در اين عرصه ساليان متمادي فعاليت کرده اند، ارجح ترند.
عرضه و تقاضا چگونه است؟
در امر اقتصاد، عرصه و تقاضا، شاکله کارهاست. در زمينه هنر نيز چنين پديده اي وجود دارد. تا تقاضاي هنري نباشد، عرضه اي هم نخواهد بود. زماني که تقاضا وجود دارد، عرضه هم به طور طبيعي بايد وجود داشته باشد. دو مقوله عرضه و تقاضا، ارتباطي مستقيم با يکديگر دارند، البته در عرضه کالاهاي فرهنگي بايد وسواس و دقت و هوشياري لازم را به کار برد. توليدکنندگان عرضه کالاهاي فرهنگي نبايد به تقاضاهاي کاذب و مقطعي مردم پاسخ مثبت دهند. در مباحث فرهنگي، هر تقاضاي کاذبي اگر با عرضه کالاي هنري کاذبي همراه شود، صدمات جبران ناپذيري به جامعه خواهد زد. بايد با مقوله عرضه و تقاضا، با حساسيت هاي ويژه اي برخورد کرد. فکر مي کنم اين کار همچون عبور از پل صراط است و حتي سخت تر و شکننده تر، بايد هوشيار بود و از توليد هر کالاي هنري که مغاير با ارزش ها و اعتقادات ديرينه مردم است، خودداري کرد.
براي جذب بيشتر مخاطبان به سمت تئاتر و سينما چه پيشنهاد و راهکاري ارائه مي دهيد؟
هنرمندان سراغ سوژه هايي بروند که درد مردم را مطرح مي کند.
صحنه هاي تئاتر و سالن هاي سينما ، تريبون مناسبي براي مردم باشد تا در آن مکانها، دردها و مشکلات و معضلات خود را ببينند. هنرمندان بايد به گونه اي عمل کنند که ضمن ارائه دردها و غم ها، شادي ها را نيز بازگويند و راه حلهاي مقابله با مشکلات را مطرح نمايند.
تئاتر بايد آئينه زندگي باشد، زندگي واقعي مردم را منعکس کند. سينما به مقولاتي بپردازد که ملموس با زندگي مردم باشد، متاسفانه در سالهاي اخير، هم در سينما و هم در تئاتر، مسائلي مطرح مي شود که هيچ ارتباطي با زندگي واقعي مردم ندارد و همين امر مخاطبان را از سالنهاي تئاتر و سينما دور کرده است.
تشکيل شوراي صنفي هنرمندان مي تواند دوستان هنرمند را دلگرم نمايد. حمايت همه جانبه مسئولين هنري از چنين شوراهايي، در ايجاد انگيزه نقشي اساسي خواهد داشت و به طور طبيعي هنرمندان عرصه تئاتر و سينما، وقتي از پشتيباني مالي دولتي برخودار باشند کالاهاي هنري ارزشمندي را عرضه خواهند کرد. متاسفانه بسياري از کارگردانها در اين عرصه قصور مي ورزند و علتش را بايد در حمايت سرمايه داران بخش خصوصي جستجو کرد.
منبع :رسالت