من از قديم با طنز آداپته بودم
صداي گرم و اطلاعات فراوان او در زمينه بازي باعث ميشود كه تو دوست داشته باشي مدت زيادي به گفتوگويت ادامه بدهي. خود او هم دوست دارد روزي درباره مشكلات بازيگري در ايران حرف بزند و از خيلي مشكلات پرده بردارد!
چطور شد كه قبول كرديد يك نقش طنز را بازي كنيد؟
- چرا ميگوييد چطور؟ فكر ميكنيد كارهاي قبلي من خيلي جدي بوده (ميخندد).
به هر حال اين اولين تجربه شما در زمينه طنز تلويزيوني يا نود شبي است. اين نقش چه جذابيتي براي شما داشت كه انتخابش كرديد؟
- اين نوع كارها اصولاً جذابيت دارد، چون بداههپردازي است. بداههپردازي عملي است كه بدون فكر قبلي با انگيزش آني براي چگونگي انجام رويداد در لحظه انتخاب ميشود. اين تعريف علمي قضيه است. در واقع شما بدون فكر قبلي بايد وارد يك جريان نمايشي بشويد و از تلاشتان استفاده كنيد. اينجا اكثراً به دليل كمبود وقت متن همزمان نوشته و به ما داده ميشود. در واقع چيزي شبيه تئاتر. در تئاتر ما فقط ضبط تصويري نداريم و اجراي زنده است با تمريني از قبل. اينجا اجراي بازي شبيه تئاتر است، چون زنده اجرا ميشود و كار شما در آن لحظه ثبت ميشود.
فرزاد يك جورهايي دون ژوان كار است. اينطور نيست؟
- نه خير. يك جوان خوشمشرب ايراني است كه دنبال كار ميگردد كه از طريق اقوامش موقعيتهاي اداري برايش پيش ميآيد. خوشبرخورد است و مهربان و به همين دليل موقعيت اجتماعي به دست ميآورد. بداخلاق نيست. خدا نكند دون ژوان باشد. شخصيت نمايشي دارد و در محيط اجتماعي از چهاردهمين گونه شخصيتياش يعني بعد نمايشي بيشتر از بقيه استفاده ميكند. براي همين هم ميگويند همسران افرادي كه شخصيت نمايشي دارند نبايد به آنها حسادت كنند، چون در جمع هميشه مكالمه ميكنند و صميمي ميشوند.
فرزاد چقدر شبيه خود شماست؟
- به هر حال شما وقتي از حافظه بازيتان كمك ميگيريد، رفتار شخصيتان را وارد بازي خودتان ميكنيد. اين اتفاقات در واقع طبيعي است كه شما در رفتار روزمره هم از فيزيك خودتان كمك ميگيريد. ما اصولاً براي بازي يك نقش اول از همه به سراغ خودمان ميرويم. همه ما 14گونه شخصيتي داريم و نميشود گفت من فقط شخصيت نمايشي دارم. فرزاد شخصيت مراقب هم دارد. اينها روي دياگرام شخصيتي يك فرد تعريف ميشود. من قبل از شروع كار براي خودم دياگرام اين نقش را كشيده و به كاراكترم رسيده بودم. اين شخصيتها در وجود همه ما هستند، شما شخصيت فارغالبال داري، من هم دارم و يا شخصيت وظيفهشناس. بله فرزاد وقتي در اداره است، وظيفهشناس است، اما وقتي با نامزدش ميخواهد حرف بزند، بسيار مراقب ميشود. اين شخصيت وقتي روزنامه ميخواند، دوست دارد صفحه حوادث را اول بخواند و به سراغ صفحه اقتصادي نميرود، با اينكه رئيس يك اداره تجاري است. او در حقيقت يك شخصيت هيجاني است. در مورد اينكه چقدر شبيه من است، باز تأكيد ميكنم وقتي من براي نمايش يك رويداد انتخاب ميشوم، از مهارتهاي شخصي خودم استفاده ميكنم، هرچند اين رويداد يك رويداد فرضي و در يك محيط فرضي است. حالا اين نيست كه حتماً ما يك تجربه نزديك به آن داشته باشيم، ولي به هر حال از تجربياتمان براي خوب درآوردن نقش استفاده ميكنيم. من اين مثال را هميشه در كلاسهاي درسم هم ميزنم. اينكه شما با اسلحه از پشت سر تهديد بشويد، با سر رفتن شير روي گاز آشپزخانه يكي است. وقتي برميگرديد به سمت اينكه گاز را ببينيد كه شير كف نكند و گاز خاموش نشود، همان برگشت شما، آن ايست روزمرهتان است و آن دلهره شما از كف كردن شير معادل است با همان اسلحهاي كه پشت سرتان است. ممكن است در زندگي شخصي اسلحهاي شما را تهديد نكند، اما متد اين را ميگويد.
پس اينطوري نقشها نبايد فرق زيادي براي شما داشته باشند؟ اينكه مثلاً من فلان نقش را بيشتر از آن يكي دوست دارم و ...
- نه، نه اصلاً. من دارم با اين حرفه زندگي ميكنم، از كودكي هم كارم را شروع كردهام. من از سال 47 روي صحنه تئاتر عكس دارم. ميشود 39 سال. تمام نوجواني من با بازي گذشت. در «روح مهربان» آقاي قويدل رِنگي را كه روي سيني چاي ميگيرم، مال تئاتري بود كه سال 54 با تنبك اجرا كرده بودم. در حقيقت ما در كانون پرورش فكري با طنز آداپته بوديم، فقط مهلت اين نبود كه وارد فضاي طنز بشويم كه حالا پيش آمده. در نهايت منظورم اين است كه بايد كار كرد و هيچ مرزي بين كارها وجود ندارد. بايد آگاهي و شناخت از مهارتهاي فيزيكي و انديشهاي به كمك درام بيايد. كمدي خوب است، به خاطر اينكه شما فشارهاي شخصيتي را دور ميكنيد و آن بخش مهار شده وجودي شخص با ديدن اتفاقات بيرون از خودش دچار غم تراژيك نميشود و با لبخند و خنده غم را از خودش دور ميكند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر