۱۳۸۸/۰۶/۰۳

مصاحبه 7

از شهرت به زيرزمين پناه بردم

جام جم:اهالي تئاتر با او بيشتر از مخاطبان تلويزيون و سينما آشنايي دارند ، چرا که از 6 سالگي روي صحنه تئاتر بازي مي کند. اردلان شجاع کاوه آدم عجيبي است. نوع نگاهش به زندگي مثل بقيه نيست. مي گويد اول راه هستم و هنوز پس از 23 سال حضور در اين عرصه مي ترسم که مقابل دوربين بروم. حالا ديگر او را با نقش فرزاد چارخونه مي شناسيد ، همان داماد سرخانه اي که تکليفش را نه با خود و نه با اعضاي چارخونه مي داند. اولين بار است که در کار 90 شبي بازي مي کند اما اين طرح را قبول کرده تنها به اين دليل که اثر تازه اي خلق کند، البته او شبيه فرزاد هم هست.لحنش آرام است ؛ حرکاتش با طمانينه است و شبيه آدمهايي است که از فرداي خودشان خبر دارند.

چرا بيشتر بازي مي کنيد ، در حالي که کارگرداني خوانديد؟
اگر بخواهم کارگرداني کنم احتمالا از 50سالگي به بعد اين کار را مي کنم. کارگرداني تجربه زيادي مي خواهد. من هنوز بايد خيلي چيزها بياموزم تا پخته تر شوم ، چرا که معتقدم يک کار خوب بهتر از چند کار ناموفق است. من هنوز راه زيادي براي رسيدن به کارگرداني دارم.

بازيگري براي شما از صحنه هاي تئاتر بندرانزلي شروع شده است. از تجربه هايتان بگوييد.
گذشته و تجربه هاي آن موجب مي شود آمادگي هاي بهتري را براي آينده کسب کنيم. در واقع اين آمادگي ها، يک نوع پختگي را هم به همراه دارد. از کودکي با تشويق پدر و مادرم و حضور برادرم در عرصه موسيقي وارد فعاليت هنري و از جمله تئاتر شدم حتي يادم هست که در 10سالگي ، نقش بچه ها را در تئاتر بزرگسالان بازي مي کردم ، مثل تئاتر کوروش شاه که نقش کودکي شاه را ايفا کردم ، تا اين که بعدها عضو گروه تئاتري شدم که زير نظر کانون پرورش فکري کودکان و نوجوانان کار مي کرد. آن زمان کارهاي زيادي روي صحنه برديم و بيشتر از نمايشنامه هاي اسماعيل خلج و مکي استفاده مي کرديم که البته کارهاي خاصي هم بودند.

از چه زماني بازيگري برايتان حرفه شد و ديگر جنبه سرگرمي نداشت؟
وقتي وارد عرصه بزرگتري مانند سينما شدم. لازم است بگويم وقتي مقابل دوربين سينما قرار گرفتم ، 15سال تجربه بازي در تئاتر داشتم.

جايي گفته ايد که عجيب ترين اتفاق زندگي تان آشنايي با محسن مخملباف بوده است.
بله. من سالها در شهرستان کار تئاتر مي کردم. يک روز متوجه شدم دارند براي فيلم بايکوت تست مي گيرند بنابراين خودم را براي تست رساندم. فکر مي کنم سال 62 يا 63بود. به هر حال تست دادم و با کمال تعجب قبول شدم و بعد مقابل دوربين مخملباف ظاهر شدم.

اين مساله چقدر خوب يا سخت بود؟
خيلي شروع خوب و شيريني بود اما همه چيز يکدفعه عوض شد. يکدفعه بزرگ شديم و به سينما رفتيم. اين مساله هنوز هم برايم جاي تعجب دارد.

پيش از اين که مقابل دوربين سينما قرار بگيريد ، چقدر وسوسه تجربه تصويري در شما وجود داشت؟
خيلي به اين مساله فکر نمي کردم ، چون به اندازه کافي تئاتر حس هنري ام را ارضا مي کرد اما سينما مسائل تازه تري را به من آموخت. فهميدم با يک صنعت مواجه هستم صنعتي که آميخته با تکنيک بود. ضمن اين که با ورود به عرصه سينما، متوجه خلق اثر و ماندگاري هنر شدم و بهتر از همه اين که آموختم بايد منظم تر، حساب شده تر و اصولي تر کار کنم چون مورد قضاوت قرار خواهم گرفت.

يعني مي خواهيد بگوييد اين قضاوت ها در تئاتر وجود نداشت؟
چرا وجود داشت ، اما ماندگاري و اثرگذاري سينما را نداشت وگرنه در تئاتر هم مورد قضاوت هستي. فقط جنس و نوع قضاوت ها با يکديگر متفاوت است.

شما هنوز هم در صحنه تئاتر حضور داريد. در واقع يک ژانر بخصوصي را هنوز براي خودتان انتخاب نکرده ايد نه بازيگر تلويزيون هستيد، نه سينما و نه تئاتر. در اين مورد توضيح دهيد.
نيستم چون هنوز نياز به آموختن دارم. مي خواهم بگويم من پاره چوبي در تئاتر پيدا کردم و با آن در اين رودخانه شناور هستم. نمايش را دوست دارم چون تعريفي از فلسفه هستي است. تلويزيون را دوست دارم چون مخاطبم را دوست دارم. در سينما بازي مي کنم ، چرا که مي خواهم با تکنيک هاي روز بازيگري آشنا شوم.

اساسا زندگي واقعي ما چقدر شبيه صحنه تئاتر است؟
شايد يکي از وجوه تشابه اين باشد که همه ما در طول زندگي سعي مي کنيم رفتارمان را جوري تنظيم کنيم تا بتوانيم در اجتماع زندگي کنيم اما به نظر من زندگي کردن مهم نيست ، مهم اين است که تو انسان خوبي باشي و نقش الهي اي را که به تو واگذار شده درست بازي کني.

مهمترين دغدغه ذهني شما که هنوز جوابي برايش پيدا نکرده ايد؟
وقتي در بايکوت آسيب جسماني ديدم ، با خود فکر کردم که اين چه حرفه اي است که من واردش شدم ، خطر بالايي را مي طلبد. الان پس از 23 سال فعاليت در اين عرصه نمي خواهم بگويم پشيمان هستم ، بلکه مي خواهم بگويم به شخصه هنوز نتوانسته ام حرفه اي را به معناي واقعي شما درک کنم. گستردگي هنر فراتر از آن چيزي است که ما امروز با آن روبه رو هستيم ، وگرنه اتفاقات شايسته اي براي من در اين زمينه افتاده است ، مثل حضورم در فيلمهايي که خيلي مورد توجه بودند البته در زمان خودشان مثل هراس و گذرگاه.

اتفاق شايسته يعني چه؟
يعني اين که من به خاطر استقبال بي حد مردم از فيلم گذرگاه مجبور شدم از محيط شهري دور شوم و به زيرزمين خانه پدري ام پناه ببرم البته اين دوري موجب شد پس از 7سال وارد دانشگاه شوم.

در واقع فرار از شهرت باعث رفتن دوباره شما به دانشگاه شد؟
خير. بهتر است بگويم خلوت نشيني. من از اين استقبال ترسيده بودم. در آن زمان و با توجه به شرايط جامعه (دوران دفاع مقدس) مردم با ديدن اين نوع فيلمها شهيدان شان را در اين فيلمها مي ديدند و به همين دليل آن همذات پنداري بيش از حد به وجود مي آمد.

اصلا شما آمده بوديد تا به عنوان بازيگر چه چيزهايي را تجربه و ثابت کنيد ؛ کسب شهرت يا امتحان توانايي هايتان؟
قرار نبود من تصميم گيرنده باشم ، چرا که تحت تاثير شرايط بودم. شرايط بود که به من اجازه حرکت يا حتي ايستادن مي داد.
من مي خواستم به پرسشهاي ذهني ام پاسخ بدهم ، پاسخهايي که من را به اهدافم نزديک تر مي کرد. شايد اگر بگويم مي خواستم خود را محک بزنم درست تر باشد، چون هنوز هم معتقدم در حال آموزش و کسب تجربه هستم.

شما در زمينه هاي مختلفي هم کار کرده ايد؛ از ژانر کودک گرفته تا ژانر طنز. به کدام ژانر تعلق خاطر بيشتري داريد؟
به يقين مي توانم بگويم طنز.

اگر اين طور است ، پس چرا در اين زمينه کمتر کار کرديد و دير اين تجربه را به دست آورديد؟
شايد چون نمي خواستم به اسم طنز، مخاطبم را گول بزنم و فهم او را ناديده بگيرم. ضمن اين که طنز، سخت تر از هر ژانر ديگري است ، چون تو در طنز نقد مي کني و به اصطلاح با پنبه سر مي بري.به وسيله طنز مي شود انرژي مثبت را به جامعه تزريق کرد. با آثار طنز مي شود شرايط را براي مخاطب عوض کرد.

در اينجا 2 مساله به وجود مي آيد. اول علاقه شما به ژانر طنز و بعد نياز مخاطب به اين نوع آثار. اين علاقه مندي براساس وظيفه است يا دين به مخاطب؟
به نظر من براي مردم فهيم بايد طنز فهيم ساخت و براي رسيدن به اين طنز بايد يک هدفمندي و علاقه در ابتدا وجود داشته باشد. پس من بايد به کاري که مي کنم علاقه و ايمان داشته باشم تا حاصلش چيزي شود که مخاطبم راضي باشد بنابراين علاقه و احساس دين به مخاطب به نوعي مکمل يکديگر هستند. در حال حاضر مي توان با ارائه کارهاي طنز روان شناسي شخصيت هاي مختلف را نقد کرد، چراکه در اين نوع آثار مخاطب ما از کودک است تا بزرگسال و حتي ميانسال که از اين نظر البته مسووليت ما هم بيشتر خواهد شد.

نقش فرزاد را در چارخونه براساس علاقه تان به ژانر طنز انتخاب کرديد يا اداي دين و نياز مخاطب امروز؟
بيشتر از روي علاقه و کسب تجربه اي تازه. مي خواستم هديه تازه اي را به مخاطبم در تلويزيون ارائه کنم.

فرزاد چگونه خلق شد؟
ذره ذره. مثل همه نقشهاي ديگر، با اين تفاوت که سعي کردم با فرزاد به گونه اي ديگري روبه رو شوم.

منظورتان چيست؟
ببينيد، اگر بازيگر با ادبيات آشنا باشد راحت تر مي تواند فيلمنامه را بخواند و آن را درک کند. من ذره ذره فرزاد را از متنهاي نه چندان بلند بيرون کشيدم و چارچوب آن را ساختم. نمي خواستم مخاطبم فرزاد را از روي عادت ببيند بلکه مايل بودم با فرزاد زندگي و قصه اش را دنبال کند.

چقدر زمان برد تا بتوانيد خودتان را با گروهي هماهنگ کنيد که بيشتر آنها تجربه کاري 90 شبي داشتند؟
به نظرم عصر جديد ، عصر خوب شنيدن و خوب ديدن است.من سعي کردم بازيهاي خوب را ببينم و آنها را درک کنم و موقعيت هاي نمايش را براي خودم حلاجي کنم بنابراين پس از مدت کوتاهي توانستم شريک بازيگران چارخونه براي خلق طنزي شيرين باشم.

براي بازيگري که سالهاي طولاني تجربه حضور در تئاتر را دارد ، تداوم آن هم در يک کار 90 شبي سخت نبود؟
چرا خيلي مشکل بود اما تمام تلاشم را کردم که بازي ام در اين کار يکدست باشد. ضمن اين که تجربه هايي را هم که طي اين سالها در تئاتر به دست آورده بودم به من براي نزديک تر شدن به نقش فرزاد حسيني کمک کرد.

طنز چارخونه را چقدر مي پسنديد؟
ما زماني مي توانيم موفق باشيم که هدفهايمان را بشناسيم و آن را دنبال کنيم. ما بايد گره گشايي کنيم. بايد بدانيم از خلق يک اثر به چه چيزي مي خواهيم برسيم. به نظرم چارخونه توانسته مخاطبش را به سمتي که مي خواسته سوق دهد. طنز چارخونه ، يک طنز رئال و خودماني است.تمام شخصيت هاي اين کار مابه ازاي بيروني دارند، پس براي مخاطب آشنا هستند.

چقدر به سروش صحت اعتماد داشتيد با توجه به اين که اولين تجربه کارگرداني اش هم بود؟
من از قبل کارهاي صحت را دنبال مي کردم و جنس طنزش را دوست داشتم بنابراين خيلي راحت توانستم با او همکاري کنم و آن اعتماد خيلي زود بين ما ايجاد شد.

راستي شما صداي خوبي هم داريد و در راديو هم فعاليت هايي داشته ايد اما چرا هيچ وقت سراغ دوبله نرفتيد؟
اتفاقا براي اين کار هم از من دعوت شده بود اما قبول نکردم ، چون دوبله کاملا تخصصي است و صرف داشتن صداي خوب ، نمي شود وارد اين حرفه شد.

توانستيد در ژانر طنز به آن تجربه خاصي که به دنبالش بوديد ، برسيد؟
به طور قطع به آن نرسيدم ولي نزديک شدم. طنز 90 شبي به گونه اي شبيه تئاتر است ، آن هم از اين نظر که نقش مخاطب و آن ارتباط مستقيم را به شکل تازه و جديدي احساس مي کني که بشدت لذتبخش و البته سخت است.

در سري جديد چارخونه قرار است چه اتفاق خاصي براي فرزاد بيفتد؟
در کارهاي 90 شبي ، اتفاق ها در لحظه رخ مي دهند ، پس مجبورم خودم را تسليم لحظات و انديشه نويسندگان کنم.

کارهاي جديد اردلان شجاع کاوه در آينده؟
فکرهاي زيادي دارم حتي احتمالا در يک کار تلويزيوني ديگر حضور خواهم داشت که اجازه بدهيد به وقتش آن را توضيح دهم.

چارخونه؟
يک آفرينش جديد براي اردلان شجاع کاوه بود
.
بزرگترين ترس اردلان شجاع کاوه؟
پس از گذشت 23 سال هنوز از حضور در مقابل دوربين و البته اظهار لطف مردم نسبت به خودم هراس دارم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر